گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹

چشمِ حیران ساخت رویش خطِ مُشک‌اندود را
آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را
غمزهٔ او می‌کند بیداد در ایامِ خط
زهر باشد بیشتر زنبورِ خاک‌آلود را
خالِ او در پردهٔ خط همچنان دل می‌برد
از اثر، شب نیست مانع اخترِ مسعود را
با کمندِ زلفِ پرچین، حسنِ مغرورِ ایاز
زود می‌آرد فرود از سرکشی محمود را
سینه را مجمر کنم تا دل تهی گردد ز آه
نیست بس یک روزن این غمخانهٔ پر دود را
نگسلد در زیر خاک از ماه، فیضِ آفتاب
نیست ممکن درنوردیدن بساطِ جوُد را
چرخِ آهن‌دل ز سوزِ دردمندان فارغ است
نیست در مِجمَر سرایت آه و دودِ عود را
می‌توانم عاشقان را کرد خون‌ها در جگر
پاک اگر سازی به خاکم تیغِ خون‌آلود را
می‌کنم صائب به کارِ چرخ، آهی عاقبت
چند دارم در جگر این تیغِ زهرآلود را؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمِ حیران ساخت رویش خطِ مُشک‌اندود را
آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را
هوش مصنوعی: چشم‌ها به خاطر زیبایی و جذابیت چهره‌اش حیرت‌زده شده‌اند، مانند خطی که با عطر مشک رنگین شده است. آهی از این آتش که در میان زنجیرها گرفتار شده و دودی برمی‌افروزد.
غمزهٔ او می‌کند بیداد در ایامِ خط
زهر باشد بیشتر زنبورِ خاک‌آلود را
هوش مصنوعی: نگاه ناز او در ایام غم و اندوه باعث عذاب و درد می‌شود؛ مثل زهر که دردش بیشتر از زنبور عسل خاکی است.
خالِ او در پردهٔ خط همچنان دل می‌برد
از اثر، شب نیست مانع اخترِ مسعود را
هوش مصنوعی: زیبایی صورت او همچنان دل را می‌رباید، و شب هیچ‌گونه مانعی برای درخشش ستاره‌ی خوشبختی نیست.
با کمندِ زلفِ پرچین، حسنِ مغرورِ ایاز
زود می‌آرد فرود از سرکشی محمود را
هوش مصنوعی: با نیروی زیبایی و جذابیت خاصی که دارد، ایاز به راحتی می‌تواند محمود را از حالت خودخواهی و سرکشی‌اش به زیر آورد.
سینه را مجمر کنم تا دل تهی گردد ز آه
نیست بس یک روزن این غمخانهٔ پر دود را
هوش مصنوعی: می‌خواهم سینه‌ام را همچون مشعلی بسازم تا دلم از گریه و حسرت خالی شود؛ اما این غم‌خانه‌ای که پر از دود است، تنها یک روزنه برای نفس کشیدن دارد.
نگسلد در زیر خاک از ماه، فیضِ آفتاب
نیست ممکن درنوردیدن بساطِ جوُد را
هوش مصنوعی: اگر زیر خاک، ماه نتواند نور و فیض خود را منتقل کند، آفتاب هم نمی‌تواند به جهان جود و بخشندگی نفوذ کند.
چرخِ آهن‌دل ز سوزِ دردمندان فارغ است
نیست در مِجمَر سرایت آه و دودِ عود را
هوش مصنوعی: دستگاه و وسایل زندگی به هیچ‌وجه تحت تأثیر درد و رنج دردمندان نیستند. در اینجا، نه صدا و آه آن‌ها را می‌شنود و نه بوی دودی که از آتش عود بلند می‌شود، به مشام می‌رسد.
می‌توانم عاشقان را کرد خون‌ها در جگر
پاک اگر سازی به خاکم تیغِ خون‌آلود را
هوش مصنوعی: من می‌توانم عاشقان را بسیار غمگین و رنجور کنم، اگر تو تیغی که به خون آغشته است را به خاک من بزنی.
می‌کنم صائب به کارِ چرخ، آهی عاقبت
چند دارم در جگر این تیغِ زهرآلود را؟
هوش مصنوعی: من با چرخ روزگار به تلاش و کوشش مشغولم، اما در نهایت چقدر درد و اندوه در دل دارم که این تیر زهرآلود به من زده شده است؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/04/28 17:06
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

مصراع دوم بیت ششم، به صورت اصلاح شود:
نگسلد در زیر خاک از ماه، فیض آفتاب / نیست ممکن «درنوردیدن» بساط جود را