غزل شمارهٔ ۴۸
از شکستِ ماست گردش، چرخِ بیبنیاد را
نیست غیر از دانه آب این آسیای باد را
آب شد پیکانِ او تا از دلِ گرمم گذشت
میگدازد نامهٔ من خامهٔ فولاد را
طوقِ قمری سروِ بستان را کمندِ وحدت است
نیست از زنجیر پروا مردمِ آزاد را
می کند هر کس که بر عمرِ سبکرو اعتماد
میگذارد بر سرِ ریگِ روان بنیاد را
سختجانان را نمیگردد ملامت سنگِ راه
بیستون سنگِ فَسان شد تیشهٔ فرهاد را
نالهام بسیار بیرحمانه بر آهنگ زد
سخت میترسم به رحم آرد دلِ صیاد را
قوّتِ دستِ دعا گردد ز بیبرگی زیاد
هست در خشکی گشایش پنجهٔ شمشاد را
حاجتِ پا سنگ نبود، سنگ چون باشد تمام
بر غمِ خود چند افزایی غمِ اولاد را
چشم در صُنعِ الهی بازکن، لب را ببند
بهتر از خواندن بود، دیدن خطِ استاد را
سخت تر گردد گره هرگاه صائب تر شود
کی گشاید بادهٔ گلگون دلِ ناشاد را؟
غزل شمارهٔ ۴۷: میگدازد خونِ گرمم نشترِ فَصّاد راغزل شمارهٔ ۴۹: چشمِ حیران ساخت رویش خطِ مُشکاندود را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از شکستِ ماست گردش، چرخِ بیبنیاد را
نیست غیر از دانه آب این آسیای باد را
هوش مصنوعی: چرخ زندگی ما به خاطر ناامیدیها و بیپناهیمان به این وضعیت افتاده است و تنها چیزی که به این آسیاب بیپایه قدرت میدهد، قطرهای از آب است.
آب شد پیکانِ او تا از دلِ گرمم گذشت
میگدازد نامهٔ من خامهٔ فولاد را
علیرضاشیشهگر: تیر عشق او با همه تندی و شدت که داشت در دل عاشق من آب شد . چرا که این احساسات من به قدری سوزاننده هستند که میتوانند حتی تیغ فولاد را نیز از بین ببرند.
طوقِ قمری سروِ بستان را کمندِ وحدت است
نیست از زنجیر پروا مردمِ آزاد را
هوش مصنوعی: طوقی که بر گردن قمری است، نماد زیبای یک سرو در باغ به حساب میآید و این نشاندهنده این است که در دنیای وحدت، هیچ چیزی مانع آزادی انسانها نیست. زنجیر و محدودیت برای آنها که آزادند، معنا ندارد.
می کند هر کس که بر عمرِ سبکرو اعتماد
میگذارد بر سرِ ریگِ روان بنیاد را
هوش مصنوعی: هر کسی که به طول عمر زودگذر و بیثبات اعتماد کند، در واقع بر روی زمین ناپایداری بنا میگذارد.
سختجانان را نمیگردد ملامت سنگِ راه
بیستون سنگِ فَسان شد تیشهٔ فرهاد را
هوش مصنوعی: افراد سرسخت و استوار به راحتی تحت تأثیر ملامتها و انتقادها قرار نمیگیرند. حتی سنگهای سخت و دشوار راه نیز نمیتوانند مانع تلاش و اراده قوی آنها شوند. مانند تیشهٔ فرهاد که برای شکستن سنگ بیستون به کار رفت و در نهایت موجب خلق دستاوردی بزرگ شد.
نالهام بسیار بیرحمانه بر آهنگ زد
سخت میترسم به رحم آرد دلِ صیاد را
هوش مصنوعی: نالههایم به شدت دردناک و بیرحمانه است و از صدای آن وحشت دارم که مبادا دل صیاد را نرم کند و او را به رحم آورد.
قوّتِ دستِ دعا گردد ز بیبرگی زیاد
هست در خشکی گشایش پنجهٔ شمشاد را
هوش مصنوعی: دعا و خواستههای انسان زمانی قویتر میشود که در شرایط سخت و کمبودها قرار گیرد. مانند اینکه در خشکی، گیاهان برای بقا و رشد خود تلاش بیشتری میکنند و این تلاش میتواند به ظهور پتانسیلهای جدید منجر شود.
حاجتِ پا سنگ نبود، سنگ چون باشد تمام
بر غمِ خود چند افزایی غمِ اولاد را
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این موضوع اشاره میکند که وقتی شخصی در مشکلات و غمهای خود غرق شود، بهتر است نگرانیهای دیگری را بر دوش نگیرد. به عبارتی دیگر، نگرانی فرزندان و مشکلات آنان نباید بر غمهای خود آدمی بیفزاید، چرا که هر فردی خودش با دشواریها و سختیهای خودش مواجه است و اضافه کردن درد دیگران تنها بار او را سنگینتر میکند.
چشم در صُنعِ الهی بازکن، لب را ببند
بهتر از خواندن بود، دیدن خطِ استاد را
هوش مصنوعی: چشمات را به زیباییهای خلق خدا باز کن و به جای صحبت کردن، بهتر است که به آثار و هنر استاد توجه کنی.
سخت تر گردد گره هرگاه صائب تر شود
کی گشاید بادهٔ گلگون دلِ ناشاد را؟
هوش مصنوعی: هر چه گرهها و مشکلات بیشتر شوند، وقتی که صائب (نماینده حقیقت) میشود، چه کسی میتواند دل ناراحت را با بادهٔ خوش رنگ شاد کند؟