گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۵

محمل شوق کجا، کعبه امید کجا
شبنم تشنه کجا، چشمه خورشید کجا
ظرف نظاره خورشید ندارد شبنم
رتبه حسن کجا، حوصله دید کجا
دست کوتاه من و گردن او هیهات است
بال خفاش کجا، تارک خورشید کجا
سایه ای داشت که سرمایه آتش بود
حاصل عمر تهیدست من و بید کجا
عالمی چشم به راه نگه گرم تواند
به کجا می روی ای خونی امید کجا؟
بوریا موج شکر می زند از شیرینی
گل به سامان لب لعل تو خندید کجا؟
آب پیکان ز دل آمد سوی چشمم صائب
آخر آن چشمه سربسته ترا دید کجا؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

محمل شوق کجا، کعبه امید کجا
شبنم تشنه کجا، چشمه خورشید کجا
هوش مصنوعی: محل اشتیاق و آرزوها کجا است؟ و امید و آرزوهایی که در دل داریم کجا قرار دارد؟ شبنم تشنه و نیازمندی به زندگی و نور خورشید چقدر دور است؟
ظرف نظاره خورشید ندارد شبنم
رتبه حسن کجا، حوصله دید کجا
هوش مصنوعی: در این بیت بیان می‌شود که زیبایی و جذابیت خورشید به قدری زیاد است که حتی شبنم نمی‌تواند به مقام آن برسد. همچنین اشاره به این دارد که ظرفیت و قدرت دیدن زیبایی‌های بی‌نظیر و بزرگ همچون خورشید خیلی فراتر از توانایی ماست.
دست کوتاه من و گردن او هیهات است
بال خفاش کجا، تارک خورشید کجا
هوش مصنوعی: من به او رسیدن نمی‌توانم، چون فاصله ما بسیار زیاد است. مثل این است که بخواهم بال‌های یک خفاش را با تابش خورشید مقایسه کنم.
سایه ای داشت که سرمایه آتش بود
حاصل عمر تهیدست من و بید کجا
هوش مصنوعی: سایه‌ای داشتم که نشانه‌ای از آتش و شور زندگی‌ام بود. حالا که زندگی‌ام خالی و بی‌سرشار است، به کجا می‌توانم بروم؟
عالمی چشم به راه نگه گرم تواند
به کجا می روی ای خونی امید کجا؟
هوش مصنوعی: شخصی در جستجوی امید و محبت است و از کسی می‌پرسد که به کجا می‌رود؛ او در دل مشتاق است که شاید مسیر او به جایی پر از امید و روشنی برسد. در این حال، نگران و انتظارکش است که شاید در این سفر، خبری از عشق و امید پیدا کند.
بوریا موج شکر می زند از شیرینی
گل به سامان لب لعل تو خندید کجا؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و شیرینی لب‌های معشوق اشاره می‌کند. او به نوعی تصویر می‌کند که بستر زندگی، مانند بوریایی، از شادی و زیبایی لب‌های محبوبش پر شده است. همچنین به این می‌پردازد که آیا می‌توان این زیبایی و خوشحالی را در جای دیگری دید یا نه.
آب پیکان ز دل آمد سوی چشمم صائب
آخر آن چشمه سربسته ترا دید کجا؟
هوش مصنوعی: آب از دل من به سمت چشمانم سرازیر شد، ای صائب، در نهایت آن چشمه‌ای که بسته بود، تو را کجا دیدم؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۷۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/01/04 18:04
محسن شفیعی

بیت چهارم سایه ای داشت که سرمایه آسایش بود
صحیح است
مطابق چاپ قهرمان