گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۴

چسان گردد تهی از عقد گوهر سینه دریا؟
که هر موج خطر قفلی است بر گنجینه دریا
ندارد تربیت تأثیر در دلهای ظلمانی
که عنبر را نسازد پخته جوش سینه دریا
تپیدن گوهرم را قطره سیماب می سازد
چو می افتم به فکر صحبت دیرینه دریا
به وصل گوهر شهوار آسان نیست پیوستن
که هر گرداب باشد مهر بر گنجینه دریا
دل پر خون مرا آزاد کرد از قید خودبینی
که شوید عکس را از چهره ها آیینه دریا
میندیش از غبار معصیت با رحمت یزدان
که گردد صاف سیلی از سینه بی کینه دریا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چسان گردد تهی از عقد گوهر سینه دریا؟
که هر موج خطر قفلی است بر گنجینه دریا
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند دریا از گنجینه‌ای که در دلش دارد خالی شود؟ چرا که هر امواج خطرناک شبیه قفلی هستند بر روی آن گنجینه.
ندارد تربیت تأثیر در دلهای ظلمانی
که عنبر را نسازد پخته جوش سینه دریا
هوش مصنوعی: تربیت و کمکی که می‌تواند به ساختن شخصیت و تغییر قلب‌ها بپردازد، در دل‌های تاریک و ناپاک تأثیری نخواهد داشت. مانند این است که عنبر (عطر خوشبویی) نمی‌تواند به تنهایی، حرارت و جوششی که در دل دریا وجود دارد را به وجود آورد.
تپیدن گوهرم را قطره سیماب می سازد
چو می افتم به فکر صحبت دیرینه دریا
هوش مصنوعی: وقتی به یاد گفت‌وگوهای قدیمی دریا می‌افتم، وجود گرانبهایم را مانند قطره‌ای از جیوه احساس می‌کنم که به تپش درمی‌آید.
به وصل گوهر شهوار آسان نیست پیوستن
که هر گرداب باشد مهر بر گنجینه دریا
هوش مصنوعی: وصل شدن به چیزهای باارزش و دلخواه آسان نیست، زیرا هر زوایه‌ای از این عشق همچون طوفانی پرخطر است که یک مهر و نشانه بر گنجینه‌ای در دل دریا قرار دارد.
دل پر خون مرا آزاد کرد از قید خودبینی
که شوید عکس را از چهره ها آیینه دریا
هوش مصنوعی: دل مجروح و غمگین من از وابستگی به خودخواهی رها شد و این باعث شد که حقیقت را بهتر ببینم، مانند آنکه در آب دریا، تصویر واقعی خود را در آینه مشاهده کنم.
میندیش از غبار معصیت با رحمت یزدان
که گردد صاف سیلی از سینه بی کینه دریا
هوش مصنوعی: نگران نباش از آلوده‌ای که بر اثر گناه به وجود آمده، زیرا رحمت خداوند می‌تواند آن را پاک کند، همان‌طور که سیلاب از دل دریا بدون کینه و تند و زلال جریان دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۷۴ به خوانش عندلیب