غزل شمارهٔ ۴۶۷۰
سینه ای چاک نکردیم درین فصل بهار
صبحی ادراک نکردیم درین فصل بهار
گریه ای از سر مستی به تهیدستی خویش
چون رگ تاک نکردیم درین فصل بهار
ابر چون پنبه افشرده شد از گریه و ما
مژه ای پاک نکردیم درین فصل بهار
جگر سنگ به جوش آمد و ما سنگدلان
دیده نمناک نکردیم درین فصل بهار
لاله شد پاک فروش از عرق شبنم و ما
عرقی پاک نکردیم درین فصل بهار
غنچه از پوست برون آمد و ما بیدردان
جامه ای چاک نکردیم درین فصل بهار
دامن تازه گلی صید به سرپنچه سعی
همچو خاشاک نکردیم درین فصل بهار
حیف و صد حیف که در راه نسیم سحری
خویش را خاک نکردیم درین فصل بهار
با دو صد خرمن امید، ز غفلت صائب
تخم در خاک نکردیم درین فصل بهار
غزل شمارهٔ ۴۶۶۹: دوسه روزی است صفای رخ گلپوش بهارغزل شمارهٔ ۴۶۷۱: ای صبا برگی از آن گلشن بی خار بیار
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سینه ای چاک نکردیم درین فصل بهار
صبحی ادراک نکردیم درین فصل بهار
هوش مصنوعی: در این بهار، قلبی را نشکستیم و صبحی را که بخواهیم درک کنیم، تجربه نکردیم.
گریه ای از سر مستی به تهیدستی خویش
چون رگ تاک نکردیم درین فصل بهار
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از حالت روحی و عاطفی شاعر اشاره دارد. شاعر از شادی و سرمستی خود سخن میگوید و احساساتی را بیان میکند که ناشی از خوب بودن اوضاع در بهار است. اما در عین حال، او به تهیدستی و فقدانهایی که در زندگیاش وجود دارد نیز اشاره میکند. به عبارتی، او در این فصل شادابی و جوانی احساس میکند، اما بر خلاف آن، هنوز غم و نارساییهایی در زندگیاش وجود دارد که باعث میشود نتواند به طور کامل از این شادابی لذت ببرد.
ابر چون پنبه افشرده شد از گریه و ما
مژه ای پاک نکردیم درین فصل بهار
هوش مصنوعی: ابر به خاطر گریهاش مانند پنبه فشرده شده است و ما در این فصل بهار حتی یک بار هم مژهامان را پاک نکردیم.
جگر سنگ به جوش آمد و ما سنگدلان
دیده نمناک نکردیم درین فصل بهار
هوش مصنوعی: دل سنگی ما تحت تأثیر قرار گرفت و با وجود آنکه احساساتی هستیم، لحظهای هم اشک نریختیم در این ایام بهاری.
لاله شد پاک فروش از عرق شبنم و ما
عرقی پاک نکردیم درین فصل بهار
هوش مصنوعی: در این فصل بهار، گل لاله به زیبایی از عرق شبنم پر شده است، اما ما نتوانستهایم هیچ پاکی و زیبایی را در این زمان به دست آوریم.
غنچه از پوست برون آمد و ما بیدردان
جامه ای چاک نکردیم درین فصل بهار
هوش مصنوعی: غنچه از غلاف خود بیرون آمده است و ما که بیاحساسیم، در این فصل بهار هیچ تغییر و تحولی در خود ایجاد نکردهایم و به حالت خود ادامه میدهیم.
دامن تازه گلی صید به سرپنچه سعی
همچو خاشاک نکردیم درین فصل بهار
هوش مصنوعی: در فصل بهار، ما تلاش نکردیم تا مانند خاشاک، به سادگی از دست بدهیم و به راحتی گلی تازه را به دامان خود جلب کنیم.
حیف و صد حیف که در راه نسیم سحری
خویش را خاک نکردیم درین فصل بهار
هوش مصنوعی: چقدر افسوس که در زمان نسیم خوش صبحگاهی، خود را به فراموشی سپرده و در این فصل بهار قدر فرصت را ندانستیم.
با دو صد خرمن امید، ز غفلت صائب
تخم در خاک نکردیم درین فصل بهار
هوش مصنوعی: در این فصل بهار، با وجود امیدهای فراوان و تلاش بسیار، از بیتوجهی و غفلت خود هیچ تلاشی برای کاشتن بذرها نکردیم.
حاشیه ها
1400/01/08 17:04
لولیوش
کنکوریام و اکثر اوقات روزم رو در سالنمطالعه سپری میکنم و به تست زدن مشغولم. امروز که 19 فروردین 1400 بود، اولین بیت این شعر مدام در ذهنم تکرار میشد و من رو به گریه میانداخت.
سال دیگه هوای بهاری رو از دست نخواهم داد.