گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۶۱

پیچ و تاب خط بر آن رخسار گلرنگ است بار
جلوه طوطی بر این آیینه چون زنگ است بار
هر که خود را یافت پهلو می‌کند خالی ز خلق
بر درخت خوش‌ثمر، پیوند چون سنگ است بار
بی‌دماغان را دماغ ناله بلبل کجاست؟
بوی گل چون غنچه ما را بر دل تنگ است بار
جوش اشکم شیشه افلاک را در هم شکست
بر تنگ‌ ظرفان می پرزور چون سنگ است بار
نیست پروای نفس آیینه تاریک را
بر دل روشن حضور خلق چون زنگ است بار
صلح اگر خوش‌تر بود از جنگ پیش عاقلان
بر دل آزادگان، هم صلح و هم جنگ است بار
گله آهوی وحشی را شبان در کار نیست
بر دل سوداییان عشق، فرهنگ است بار
شیشه سربسته خون در دل کند مخمور را
طوطی خاموش بر آیینه چون زنگ است بار
دل‌خراشان پرده چشم و غبار خاطرند
سایه فرهاد بر کوه گران‌سنگ است بار
گر سخن بی‌پرده گوید کلک صائب دور نیست
بر نوای بلبل شوریده، آهنگ است بار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیچ و تاب خط بر آن رخسار گلرنگ است بار
جلوه طوطی بر این آیینه چون زنگ است بار
هوش مصنوعی: حرکت و جلوه‌های خط بر روی صورت زیبا و رنگین مانند زیبایی طوطی است که بر روی آینه می‌نشیند.
هر که خود را یافت پهلو می‌کند خالی ز خلق
بر درخت خوش‌ثمر، پیوند چون سنگ است بار
هوش مصنوعی: هر کس که به خود اعتماد کند و به جایگاه خود ایمان داشته باشد، از دیگران دور می‌شود و درختی که ثمر بخش است را می‌پروراند؛ اما این پیوند محکم مانند سنگ است.
بی‌دماغان را دماغ ناله بلبل کجاست؟
بوی گل چون غنچه ما را بر دل تنگ است بار
هوش مصنوعی: در میان افرادی که بینش و عقل ندارند، صدای ناله بلبل کجا به گوش می‌رسد؟ عطر گل مانند غنچه، بر دل ما که در تنگناست، سنگینی می‌کند.
جوش اشکم شیشه افلاک را در هم شکست
بر تنگ‌ ظرفان می پرزور چون سنگ است بار
هوش مصنوعی: اشک من آنچنان شدید است که می‌تواند شیشه آسمان را بشکند. در دل سفالین‌ها، اشک من به اندازه سنگ است و به راحتی از آنها عبور می‌کند.
نیست پروای نفس آیینه تاریک را
بر دل روشن حضور خلق چون زنگ است بار
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره می‌شود که انسان در برابر نگاه دیگران و قضاوت‌های آن‌ها احساس نگرانی نمی‌کند. تاریکی و ناپاکی درونی او ممکن است شبیه به زنگار جلوی دید دیگران قرار گیرد، اما او همچنان با دل روشن و راحت در بین مردم حضور دارد. در واقع، او اهمیتی به ضعف‌ها و اشتباهات خود نمی‌دهد و به راحتی در جمع دیگران زندگی می‌کند.
صلح اگر خوش‌تر بود از جنگ پیش عاقلان
بر دل آزادگان، هم صلح و هم جنگ است بار
هوش مصنوعی: اگر صلح از جنگ بهتر بود، عاقلان در دل آزادگان می‌دانستند که هم صلح و هم جنگ از بار زندگی است.
گله آهوی وحشی را شبان در کار نیست
بر دل سوداییان عشق، فرهنگ است بار
هوش مصنوعی: در دل عاشقان، عشق و احساسات عمیق و گرانبهایی وجود دارد که تنها با توجه و فرهنگ قابل درک و شناخت است. این عشق مانند آهوئی است که نمی‌توان آن را به راحتی در دست گرفت و تنها می‌توان با دقت و محبت به آن نزدیک شد.
شیشه سربسته خون در دل کند مخمور را
طوطی خاموش بر آیینه چون زنگ است بار
هوش مصنوعی: شیشه‌ای که در آن خون دل است، به خاطر احساساتی که در درون دارد، آرام و بی‌صدا است. طوطی‌ای که خاموش است، بر روی آینه‌ای نشسته که مثل زنگ درخشان است.
دل‌خراشان پرده چشم و غبار خاطرند
سایه فرهاد بر کوه گران‌سنگ است بار
هوش مصنوعی: چشمان انسان‌ها می‌توانند باعث درد و رنج شوند و افکار و یادهایمان مانند غباری در دل ما جا می‌مانند. سایه‌ای از فرهاد بر بلندی‌های سنگی وجود دارد که نشانه‌ای از عشق و غم است.
گر سخن بی‌پرده گوید کلک صائب دور نیست
بر نوای بلبل شوریده، آهنگ است بار
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون واهمه و پرده‌پوشی صحبت کند، به زودی می‌تواند صدای شوریده و عاشق بلبل را بشنود، که نشانی از آهنگ و غم است.