غزل شمارهٔ ۴۵۵۸
پرده مشکین به چشم شوخ بسته است آن نگار؟
یا شده است از ناف آهوی ختن مشک آشکار
چشم عیارش لباس شبروان پوشیده است؟
یاز موج افکنده بحر حسن عنبر بر کنار
پاره ای گشته است از خورشید تابان منکسف ؟
یا شده است ابرسیه بر لاله زاری پرده دار
منخسف شد پاره ای ماه تمامش،یا شده است
از نگاه گرم،برگ لاله او داغدار
عنبرین مویی غزالی را به دام آورده است ؟
یا شده است از چشمه خورشید سنبل آشکار
هیچ رنگی از سیاهی نیست بالاتر،چرا
لاله رنگ از دردشد چشم سیاه آن نگار؟
چشم خونخوارش همانادر گریبان ریخته است
از سیه مستی شراب لعل را بی اختیار
می شود نرگس به هر رنگی که باشد آب او
چون نگردد سرخ چون گل نرگس خونخواریار؟
پرده نیلوفری بر چشم گلرنگش ببین
گر ندیدی قطعه ابر سیه بر لاله زار
همچو شاهینی است چشم لاله رنگ آن پری
شهپر خود را نگارین کرده از خون شکار
گرچه می مالید بر لب چشم او از سرمه خاک
شد به مردم عاقبت خونخواری او آشکار
نرگس میگون او از پرده نیلوفری
می نماید چون شفق از دامن شبهای تار
همچو ابر قبله دارد گریه ها در آستین
پرده نیلوفری بر گوشه ابروی یار
از چه رو بسته است چشم خویش راآن سنگدل ؟
چون برآهوی حرم هرگز نباشد گیرودار
بوی خون می آید از چشمش، همانا غمزه اش
شست تیغ خود درین سرچشمه از خون شکار
جای حیرت نیست سرخی بر بیاض چشم او
کز شراب لعل باشد رخت مستان داغدار
خواب گردیده است بر چشم نظر بازان حرام
تا لباس شبروان کرده است چشمش اختیار
زیر دامن کعبه راآهوی زنهاری بود
در نقاب مشکفام آن دیده مردم شکار
شد سیه عالم به چشم من،که آن خورشید رو
پرده نیلوفری بسته است بر طرف عذار
می درخشد همچو برق از پرده ابر سیاه
از حجاب پرده نیلی نگاه گرم یار
همچو آهویی است کز مستی همی غلطد به مشک
در حجاب پرده شبرنگ، چشم مست یار
در سواد آفرینش غیر چشم ظالمش
کیست کز خون خانه خود راکند نقش و نگار؟
نیست حیرت چشم او گر لاله رنگ از درد شد
جوش مستی می زند میخانه در فصل بهار
صائب از بیماری آن چشم حال دل مپرس
چون بود احوال بیماری که شد بیماردار؟
غزل شمارهٔ ۴۵۵۷: مردمک را سیر کن در حلقه چشم نگارغزل شمارهٔ ۴۵۵۹: می برد خواهی نخواهی دل زمردم خط یار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پرده مشکین به چشم شوخ بسته است آن نگار؟
یا شده است از ناف آهوی ختن مشک آشکار
هوش مصنوعی: آیا آن معشوق با چشمان بازیگوشش پرده مشکی را بر چشمانش زده است؟ یا این که از کمر آهوی ختن، مشکش نمایان شده است؟
چشم عیارش لباس شبروان پوشیده است؟
یاز موج افکنده بحر حسن عنبر بر کنار
هوش مصنوعی: چشم زیبا و دلربایش مانند شبپوشانی است که لباس تاریک بر تن کرده است. همچنین، در کنارههای دریای خوشبویی که مانند عطر عنبر است، امواجی در حال حرکتاند.
پاره ای گشته است از خورشید تابان منکسف ؟
یا شده است ابرسیه بر لاله زاری پرده دار
هوش مصنوعی: آیا بخشی از نور خورشید من کم شده است؟ یا اینکه ابر تیرهای بر روی گلهای لاله سایه افکنده است؟
منخسف شد پاره ای ماه تمامش،یا شده است
از نگاه گرم،برگ لاله او داغدار
هوش مصنوعی: برخی از زیباییها در آتش عشق به زوال رفتهاند، یا به خاطر نگاه پر از حرارت کسی، گلبرگهای لالهاش غمگین و پژمرده شدهاند.
عنبرین مویی غزالی را به دام آورده است ؟
یا شده است از چشمه خورشید سنبل آشکار
هوش مصنوعی: موی زیبا و خوشبو مانند عنبر، متوجه غزال شده است یا اینکه از نور خورشید، گل سنبل نمایان شده است؟
هیچ رنگی از سیاهی نیست بالاتر،چرا
لاله رنگ از دردشد چشم سیاه آن نگار؟
هوش مصنوعی: هیچ رنگی به اندازه سیاهی عمیق نیست؛ پس چرا لالهای که به خاطر درد، رنگش عوض شده، چشمان سیاه آن معشوق را تحت تأثیر قرار میدهد؟
چشم خونخوارش همانادر گریبان ریخته است
از سیه مستی شراب لعل را بی اختیار
هوش مصنوعی: چشمان خیره و تند او به طرز عجیبی درگیر و تحت تأثیر طلای قرمز رنگ شراب هستند و به همین دلیل حالت بیاختیاری و شورش به خود گرفته است.
می شود نرگس به هر رنگی که باشد آب او
چون نگردد سرخ چون گل نرگس خونخواریار؟
هوش مصنوعی: نرگس هر رنگی که داشته باشد، باز هم آبش سرخ نمیشود، مانند خونریزی که از گل نرگس میجوشد.
پرده نیلوفری بر چشم گلرنگش ببین
گر ندیدی قطعه ابر سیه بر لاله زار
هوش مصنوعی: نگاهی به چشمان زیبایش بینداز که مانند پردهای نیلی است. اگر این زیبایی را ندیدهای، میتوانی همانند ابر سیاهی که بر روی گلهای لاله میافتد، تصور کنی.
همچو شاهینی است چشم لاله رنگ آن پری
شهپر خود را نگارین کرده از خون شکار
هوش مصنوعی: چشم لاله مانند یک شاهین است و آن پری با بالهای زیبای خود را با خون شکار رنگین کرده است.
گرچه می مالید بر لب چشم او از سرمه خاک
شد به مردم عاقبت خونخواری او آشکار
هوش مصنوعی: اگرچه چشم او با سرمه زیبا شده بود و بر روی لبش رنگی مایل به سیاهی ایجاد کرده بود، اما در نهایت، ناشی از ویژگی های خشن و ظالمانه او، حقیقت و شخصیت واقعیاش نمایان شد.
نرگس میگون او از پرده نیلوفری
می نماید چون شفق از دامن شبهای تار
هوش مصنوعی: نرگس زیبای او به رنگ نیلوفر دیده میشود، مانند نور شفق که از لبه شبهای تار بیرون میآید.
همچو ابر قبله دارد گریه ها در آستین
پرده نیلوفری بر گوشه ابروی یار
هوش مصنوعی: اشکها مانند ابرها در آستین پردهای نیلوفری پنهان شدهاند و به گوشه ابروی معشوق اشاره دارند.
از چه رو بسته است چشم خویش راآن سنگدل ؟
چون برآهوی حرم هرگز نباشد گیرودار
هوش مصنوعی: چرا آن دل سنگی چشمهایش را بسته است؟ چون هرگز بر آهوی حرم نمیشود جنگ و جدل.
بوی خون می آید از چشمش، همانا غمزه اش
شست تیغ خود درین سرچشمه از خون شکار
هوش مصنوعی: بوی خون از چشمان او به مشام میرسد، زیرا دلبری و ناز او مانند تیغی است که در این منبع خون شکار فرو رفته است.
جای حیرت نیست سرخی بر بیاض چشم او
کز شراب لعل باشد رخت مستان داغدار
هوش مصنوعی: جای تعجب نیست که چشم او به رنگ سرخ درآمده است، زیرا این رنگ میتواند ناشی از شراب قرمز باشد و حالت مستی او را نشان میدهد که در عین حال دلی سوخته نیز دارد.
خواب گردیده است بر چشم نظر بازان حرام
تا لباس شبروان کرده است چشمش اختیار
هوش مصنوعی: چشم کسانی که دیدن و تماشا میکنند، در خواب فرو رفته است، زیرا چشمانشان به گونهای شده که نمیتوانند به خوبی انتخاب و تصمیم بگیرند.
زیر دامن کعبه راآهوی زنهاری بود
در نقاب مشکفام آن دیده مردم شکار
هوش مصنوعی: در زیر دامن کعبه، آهویی وجود داشت که با موهای مشکی و زیبا پوشیده شده بود و نگاهی به مردم داشت که آنها را به سمت خود جذب میکرد.
شد سیه عالم به چشم من،که آن خورشید رو
پرده نیلوفری بسته است بر طرف عذار
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر وجود پردهای نیلوفری که بر روی صورت آن خورشید زیبا افتاده، دنیا را تیره و ناامید میبیند.
می درخشد همچو برق از پرده ابر سیاه
از حجاب پرده نیلی نگاه گرم یار
هوش مصنوعی: چشم محبوب همچون برقی در میان ابرهای تاریک میدرخشد و از پشت پرده نیلی، نگاهی گرم و دلپذیر به انسان میافکند.
همچو آهویی است کز مستی همی غلطد به مشک
در حجاب پرده شبرنگ، چشم مست یار
هوش مصنوعی: چنان است که آهویی از سر مستی در میان پردهای زیبا و رنگین میغلتد، و چشمهای عاشقانهی یار نیز به او خیره شده است.
در سواد آفرینش غیر چشم ظالمش
کیست کز خون خانه خود راکند نقش و نگار؟
هوش مصنوعی: در میان آثار آفرینش، غیر از چشم ظالم، چه کسی وجود دارد که از خون خود برای زینت بخشیدن به خانهاش استفاده کند؟
نیست حیرت چشم او گر لاله رنگ از درد شد
جوش مستی می زند میخانه در فصل بهار
هوش مصنوعی: چشم او از زیباییهای رنگارنگ شگفتزده نمیشود، زیرا در فصل بهار، گل لاله به خاطر درد از دلش برمیخیزد و حال مستی از میخانه به او دست میدهد.
صائب از بیماری آن چشم حال دل مپرس
چون بود احوال بیماری که شد بیماردار؟
هوش مصنوعی: چشم بیمار من حال دل را نپرس، زیرا حال کسی را نپرسی که خود مورد بیماری قرار گرفته است.

صائب