گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۵۵

زخم را آماده شو چون شد مساعد روزگار
کزکجی بیش است عیب راستی در تیرمار
می زند ناخن به داغ عشق،سیر لاله زار
شاخ وبرگی می دهد دیوانگی را نو بهار
در بیابانی که مارا می دواند شور عشق
کوهکن با بیستون طفلی بود دامن سوار
پیر کنعان ار نظر بازی ندارد شکوه ای
پاکبازست از پشیمانی حریف این قمار
حلقه زهگیر شد قد خدنگ سرو را
طوق قمری ز انفعال قامت موزون یار
همچو مستان سر به پای یکدگر بنهاده اند
در حریم نرگس بیمار او خواب و خمار
غنچه هر وقتی که خواهد می تواند گل شدن
گل نگردد غنچه، دل را از شکفتن پاس دار
جای خود را تا به چشم فتنه جوی او سپرد
در شکر خواب فراغت رفت چشم روزگار
از دل ما بیقراری گرد کلفت می برد
می زداید آستین موج از دریا غبار
گرچه عقل و هوش و دین و دل به پای او فشاند
می کشد شرمندگی صائب همان از عشق یار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زخم را آماده شو چون شد مساعد روزگار
کزکجی بیش است عیب راستی در تیرمار
هوش مصنوعی: زخم را آماده کن، زیرا وقتی زمان مساعد شد، نیش کژ و مژ دارد و این خطا در راستگویی همچون زهر مار است.
می زند ناخن به داغ عشق،سیر لاله زار
شاخ وبرگی می دهد دیوانگی را نو بهار
هوش مصنوعی: عشق به گونه‌ای عمیق و پرشور در دل نفوذ کرده که انسان را به حالت جنون می‌کشاند، مانند لاله‌هایی که در بهار دوباره سر از خاک برمی‌آورند و زیبایی و تازگی را به نمایش می‌گذارند.
در بیابانی که مارا می دواند شور عشق
کوهکن با بیستون طفلی بود دامن سوار
هوش مصنوعی: در بیابانی که عشق و شور وجود دارد، مانند کوهی که سنگینی و سختی دارد، ما را با سرعت می‌دواند و در این میان، دختری جوان و زیبا همچون یک سوار بر دامن طبیعت به نظر می‌رسد.
پیر کنعان ار نظر بازی ندارد شکوه ای
پاکبازست از پشیمانی حریف این قمار
هوش مصنوعی: اگر پیر کنعان به بازی نگاه نکند، دیگر هیچ شگفتی در کار نیست و فقط بازیکنی خسته و پشیمان از باختش باقی می‌ماند.
حلقه زهگیر شد قد خدنگ سرو را
طوق قمری ز انفعال قامت موزون یار
هوش مصنوعی: قامت زیبا و موزون محبوب مانند یک چنار بلند و شگفت‌انگیز است، که به طرز خاصی بر شادی و زیبایی آن افزوده شده و گردنبندی به شکل طوق دور گردنش حلقه زده است.
همچو مستان سر به پای یکدگر بنهاده اند
در حریم نرگس بیمار او خواب و خمار
هوش مصنوعی: مانند افرادی مست که سر و بدنشان را به هم تکیه داده اند، در جایی آرام و امن در کنار نرگس بیمار او، خواب و حالتی سرمستی دارند.
غنچه هر وقتی که خواهد می تواند گل شدن
گل نگردد غنچه، دل را از شکفتن پاس دار
هوش مصنوعی: غنچه هر زمان که بخواهد، می‌تواند شکفتن و گل شدن را تجربه کند، اما اگر به درستی از این فرصت استفاده نکند، ممکن است هرگز به گل تبدیل نشود. بنابراین، دل را از شکفتن غافل نکنید و به آن اهمیت دهید.
جای خود را تا به چشم فتنه جوی او سپرد
در شکر خواب فراغت رفت چشم روزگار
هوش مصنوعی: او به خاطر زیبایی و جذبه‌ی شخص مورد نظرش، آرامش و آسایش خود را ترک کرد و در دام مشکلات و حوادث زمانه گرفتار شد.
از دل ما بیقراری گرد کلفت می برد
می زداید آستین موج از دریا غبار
هوش مصنوعی: دل ما پر از نگرانی و بی‌قراری است؛ مانند باد که غبار را از سطح دریا می‌زداید و آرامش نمی‌گذارد.
گرچه عقل و هوش و دین و دل به پای او فشاند
می کشد شرمندگی صائب همان از عشق یار
هوش مصنوعی: علی‌رغم اینکه عقل، دانش، دین و احساسات خود را به پای او می‌گذاریم، شرم از عشق محبوب همچنان بر دل صائب سنگینی می‌کند.