گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۵۴

برد دستم رابیاض گردن جانان ز کار
دست را سازد بیاض خوش قلم بی اختیار
از بیاض گردن او در نظرها شد عزیز
بود اگر حکم بیاضی پیش از بی اعتبار
چون چراغ صبحدم خورشید می لرزد به جان
تا بیاض گردن سیمین او شد آشکار
عاشقان را از تماشای بهشت وجوی شیر
کرد مستغنی بیاض گردن آن گلعذار
نیست گر صبح قیامت گردنش،چون دیده ها
می پرد چون نامه در نظاره اش بی اختیار؟
آنچه با رخسار یوسف اخوان نکرد
می کند با گردن او عکس زلف تابدار
زلف مشکین کی حجاب گردن او می شود؟
پرده شب را فروغ صبح سازد تارومار
بی نیاز از شمع کافوری است صائب مرقدش
خون هر کس رابه گردن گیرد آن سیمین عذار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برد دستم رابیاض گردن جانان ز کار
دست را سازد بیاض خوش قلم بی اختیار
هوش مصنوعی: وقتی دستم به سمت گردن محبوب می‌رود، می‌دانم که تنها اثر دست خود را به جای می‌گذارم و بدون اراده، زیبایی را خلق می‌کنم.
از بیاض گردن او در نظرها شد عزیز
بود اگر حکم بیاضی پیش از بی اعتبار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که گردن او به خاطر سفیدی و زیبایی‌اش در چشم‌ها بسیار ارجمند و ارزشمند شده است. اگرچه این زیبایی و ارجمندی ممکن است در نظر دیگران به صرف زیبایی بی‌اهمیت به نظر برسد، اما اهمیت و محبوبیت آن به خاطر جلوه‌اش بسیار بالا است.
چون چراغ صبحدم خورشید می لرزد به جان
تا بیاض گردن سیمین او شد آشکار
هوش مصنوعی: وقتی که صبح نزدیک می‌شود، نور چراغی که در دست داریم، به خاطر تابش خورشید می‌لرزد و باعث می‌شود که زیبایی و درخشش گردن نقره‌ای او به خوبی نمایان شود.
عاشقان را از تماشای بهشت وجوی شیر
کرد مستغنی بیاض گردن آن گلعذار
هوش مصنوعی: عاشقان به قدری شیفته و مست عشق معشوق خود شده‌اند که دیگر برایشان تماشای بهشت یا نوشیدن شیر هم اهمیت ندارد؛ زیرا زیبایی و جذابیت معشوقشان به قدری فریبنده است که همه چیز را فراموش کرده‌اند.
نیست گر صبح قیامت گردنش،چون دیده ها
می پرد چون نامه در نظاره اش بی اختیار؟
هوش مصنوعی: اگر در روز قیامت گردن او نباشد، وقتی چشم‌ها به او می‌نگرند، مانند نامه‌ای که به تماشا می‌آید، ناخواسته خواهند پرواز کرد.
آنچه با رخسار یوسف اخوان نکرد
می کند با گردن او عکس زلف تابدار
هوش مصنوعی: آنچه که یوسف با زیبایی‌اش و چهره‌اش انجام نداد، حالا با گردن او و با تصویر زلف زیبا و تابدارش انجام می‌شود.
زلف مشکین کی حجاب گردن او می شود؟
پرده شب را فروغ صبح سازد تارومار
هوش مصنوعی: زلف مشکی که او دارد، به هیچ وجه نمی‌تواند حجاب گردن او باشد. صبح هنگام با روشنایی‌اش، تاریکی شب را نابود می‌کند.
بی نیاز از شمع کافوری است صائب مرقدش
خون هر کس رابه گردن گیرد آن سیمین عذار
هوش مصنوعی: مرقد صائب نیازی به شمع ندارد، زیرا بوی کافور از آن منتشر می‌شود. هر کس که خونش به گردن او باشد، آن زیبایی چهره را در نظر داشته باشد.