گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۵۲

پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار
در سواری می رسد فیض نگین نامدار
همت دریادلان ظاهر به دولت می شود
در بلندی گوهر افشان می شود ابر بهار
برگ را در بر گریزاز خودفشاندن جود نیست
درهم و دینار را در زندگانی کن نثار
از زر و گوهر تهی چشمان نمی گردند سیر
نقش، جوی خشک باشد در عقیق آبدار
دل سیاهان را چه سود از طره دستار زر؟
گور ظلمانی نگردد روشن از شمع مزار
غافل از وقت زوال خود زسر گرمی شده است
آن که چون خورشید می نازد به اوج اعتبار
جوشن داود گردد سینه چون پر رخنه شد
دل دونیم از درد چون گردید، گردد ذوالفقار
از بدان نیکی، بدی از نیکوان شایسته نیست
راستی عیب نمایان می شود در تیر مار
هر که صائب بار دوش خلق گردد چون سبو
در شکستش سنگ می بندد کمر در کوهسار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار
در سواری می رسد فیض نگین نامدار
هوش مصنوعی: نگین باارزش و باخصیصه‌ای که به خوبی و پاکی خود شناخته شده، شایسته است که به بالاترین مقام و اعتبار برسد. در این مسیر، نعمت و برکت خاصی که او را می‌شناسد، به او کمک می‌کند تا به این ارتفاع دست یابد.
همت دریادلان ظاهر به دولت می شود
در بلندی گوهر افشان می شود ابر بهار
هوش مصنوعی: افراد شجاع و باهمت در میدان‌های بزرگ به موفقیت می‌رسند، همان‌طور که در فصل بهار، باران‌ها زمین را سیراب کرده و باعث زیبایی طبیعت می‌شوند.
برگ را در بر گریزاز خودفشاندن جود نیست
درهم و دینار را در زندگانی کن نثار
هوش مصنوعی: برگ را از خود دور انداختن، کار نیکو و سخاوت نیست. همچنین در زندگی باید از مال و ثروت خود برای دیگران خرج کرد و نثار کرد.
از زر و گوهر تهی چشمان نمی گردند سیر
نقش، جوی خشک باشد در عقیق آبدار
هوش مصنوعی: چشمان انسان‌ها هرگز از زیورآلات و جواهرات سیر نمی‌شوند، مانند خشکی که در یک سنگ عقیق شفاف و باطراوت وجود ندارد.
دل سیاهان را چه سود از طره دستار زر؟
گور ظلمانی نگردد روشن از شمع مزار
هوش مصنوعی: دل‌های سیاه و بداندیش از زیبایی و زرق و برق نمی‌توانند بهره‌ای ببرند. همچنانکه گورهای تاریک و ظلمانی هم با روشنایی شمع آرامش نمی‌یابند.
غافل از وقت زوال خود زسر گرمی شده است
آن که چون خورشید می نازد به اوج اعتبار
هوش مصنوعی: کسی که از زمان زوال و فروپاشی خود بی‌خبر است، به دلیل غرور و خودبینی به اوج اعتبارش می‌بالد، مانند خورشید که در اوج خود می‌درخشد.
جوشن داود گردد سینه چون پر رخنه شد
دل دونیم از درد چون گردید، گردد ذوالفقار
هوش مصنوعی: وقتی سینه‌ام مثل زره داوود می‌شود و قلبم از درد شکسته می‌شود، آن‌گاه مانند ذوالفقار آماده مقابله با مشکلات و سختی‌ها می‌شوم.
از بدان نیکی، بدی از نیکوان شایسته نیست
راستی عیب نمایان می شود در تیر مار
هوش مصنوعی: اگر کسی از بدی‌های دیگران، نیکویی را به نمایش بگذارد، این کار از انسان‌های نیکو شایسته نیست. حقیقت در نهایت آشکار می‌شود، مانند عیبی که در تیر مار قابل دیدن است.
هر که صائب بار دوش خلق گردد چون سبو
در شکستش سنگ می بندد کمر در کوهسار
هوش مصنوعی: هر کس که به دوش مردم مسئولیت‌ها را حمل کند، باید مانند سبویی باشد که وقتی می‌شکند، برای جلوگیری از نفوذ آب، همواره وزنه‌ای را بر گردن خود می‌آویزد. او به‌ویژه در مواقع سختی و چالش‌ها باید بهتر از دیگران عمل کند.