غزل شمارهٔ ۴۵۵۱
چندان که خواب صبح بود بر جوان لذیذ
بیداری شب است به صاحبدلان لذیذ
پیکان آبدار تو چون میوه بهشت
گردیده است زخم مرا در دهان لذیذ
هست از طعام لذت اطعام بیشتر
بر میزبان خورش شود از میهمان لذیذ
از باده جنون سر هر کس که گرم شد
سنگ ملامت است چو رطل گران لذیذ
آن تیغ آبدار در آغوش زخم من
در کام تشنه است چو آب روان لذیذ
اندیشه از عتاب ندارم که می شود
دشنام تلخ ازان لب شکر فشان لذیذ
در پای نخل میوه دهد لذت دگر
دشنام روبرو بود از دلستان لذیذ
ماهی ز آب بحر ندارد شکایتی
باشد شراب تلخ به میخوارگان لذیذ
این چاشنی که دست ترا هست می شود
چون نیشکر خدنگ تو در کام جان لذیذ
هر کس به کیمیای قناعت رسیده است
در کام او بود چو هما استخوان لذیذ
در کام قانع آب حیات است نان خشک
بی نان خورش به منعم اگر نیست نان لذیذ
آن مست ناز سوخت دلم را ز انتظار
غافل که این کباب بود خونچکان لذیذ
صائب ز فیض چاشنی عشق گشته است
اشعار آبدار تو در هر دهان لذیذ
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چندان که خواب صبح بود بر جوان لذیذ
بیداری شب است به صاحبدلان لذیذ
هوش مصنوعی: به اندازهای که خواب صبح برای جوانان خوشایند است، بیداری شب برای صاحبدلان لذتبخش است.
پیکان آبدار تو چون میوه بهشت
گردیده است زخم مرا در دهان لذیذ
هوش مصنوعی: پیکان جذاب تو مانند میوهای از بهشت شده و زخم من را به نوعی خوشمزه کرده است.
هست از طعام لذت اطعام بیشتر
بر میزبان خورش شود از میهمان لذیذ
هوش مصنوعی: لذت بخشتر از غذا برای میزبان، لذت میهمان از خوراکیهای خوشمزهای است که بر سر میز قرار دارد.
از باده جنون سر هر کس که گرم شد
سنگ ملامت است چو رطل گران لذیذ
هوش مصنوعی: هر کس که تحت تاثیر عشق یا شور و شوق قرار گیرد، مانند کسی است که به شدت مورد سرزنش قرار میگیرد، حتی اگر لذت آن حالت سنگین و گرانبها باشد.
آن تیغ آبدار در آغوش زخم من
در کام تشنه است چو آب روان لذیذ
هوش مصنوعی: آن تیغ تند و برنده که در زخم من فرو رفته، همچون آبی گوارا و دلپذیر برای تشنهای در آغوش من است.
اندیشه از عتاب ندارم که می شود
دشنام تلخ ازان لب شکر فشان لذیذ
هوش مصنوعی: من از سرزنش و عتاب بیزارم، چون ممکن است از آن زبان شیرین، کلمات تلخ و دشنامآمیزی برآید.
در پای نخل میوه دهد لذت دگر
دشنام روبرو بود از دلستان لذیذ
هوش مصنوعی: زیر نخل میوهای میدهد که طعمی متفاوت و لذت بخش دارد، در حالی که دشنامی که از طرف دشمنان داده میشود، از دل محبوب جالب و دلچسب به نظر میرسد.
ماهی ز آب بحر ندارد شکایتی
باشد شراب تلخ به میخوارگان لذیذ
هوش مصنوعی: ماهی که از دریا به دور است، هیچ گلهای ندارد. همچنین، شراب تلخ برای شرابنوشان خوشمزه است.
این چاشنی که دست ترا هست می شود
چون نیشکر خدنگ تو در کام جان لذیذ
هوش مصنوعی: این چاشنی که در دستان توست، مانند نیشکر میشود، که طعم شیرینی را به جان میآورد.
هر کس به کیمیای قناعت رسیده است
در کام او بود چو هما استخوان لذیذ
هوش مصنوعی: هر کس که به هنر قناعت و کمخواهی دست یافته باشد، در زندگیاش مانند پرندهای خوشخوراک و لذتبخش خواهد بود.
در کام قانع آب حیات است نان خشک
بی نان خورش به منعم اگر نیست نان لذیذ
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی خود راضی و قانع باشد، از خوشی و رضایت برخوردار است. حتی اگر خوراکش کم باشد و فقط نانی خشک در اختیار داشته باشد، نمیتواند احساس کمبود کند. اما اگر از زندگی مرفه و فراوانی برخوردار باشد، اما از چیزهای لذیذ و خوشمزه بیبهره باشد، واقعاً خوشبخت نیست.
آن مست ناز سوخت دلم را ز انتظار
غافل که این کباب بود خونچکان لذیذ
هوش مصنوعی: مستم که ناز و زیبایی تو قلب مرا سوزانده است. در این حال، غافل از آن هستم که این درد و اشتیاق، به نوعی مانند کباب لذیذ است که با خون دلمان درست شده.
صائب ز فیض چاشنی عشق گشته است
اشعار آبدار تو در هر دهان لذیذ
هوش مصنوعی: اشعار تو با طعم عشق و زیبایی خاصی که دارند، در هر زبانی لذتبخش و شیرین شدهاند.

صائب