غزل شمارهٔ ۴۵۴
ز خط سبز شد فیروزه ای لعل نگار ما
جواهر سرمه ای می خواست چشم اشکبار ما
اگر چه بی صفا گردد ز گرد آیینه روشن
یکی صد شد ز گرد خط، صدای گلعذار ما
خط آزادی اغیار شد گر خط شبرنگش
شب قدری است بهر دیده شب زنده دار ما
نگه دارد خدا از چشم بد آن روی نو خط را!
که دام عنبرین سامان دهد بهر شکار ما
درین فرصت که خط پیچید دست زلف ظالم را
مشو غافل ز احوال دل امیدوار ما
غزل شمارهٔ ۴۵۳: ندارد حاجت مشاطه روی گلعذار ماغزل شمارهٔ ۴۵۵: نباشد چون تن آسانان ز خورد و خواب عیش ما
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز خط سبز شد فیروزه ای لعل نگار ما
جواهر سرمه ای می خواست چشم اشکبار ما
هوش مصنوعی: چشم گریان ما به دنبال جواهری سیاه است، در حالی که محبوب ما با خط سبز خود، مانند فیروزه و لعل، زیبا و درخشان شده است.
اگر چه بی صفا گردد ز گرد آیینه روشن
یکی صد شد ز گرد خط، صدای گلعذار ما
هوش مصنوعی: هرچند که آینه به خاطر گرد و غبارش دیگر نتواند نور را به خوبی منعکس کند، اما زیبایی گل را میتوان با صدایی که از دل ما برمیخیزد، درک کرد.
خط آزادی اغیار شد گر خط شبرنگش
شب قدری است بهر دیده شب زنده دار ما
هوش مصنوعی: خط آزادی دیگران به شکل شبرنگی است که در شب قدر درخشش دارد و فقط برای چشمان بیدار و زنده ما قابل رؤیت است.
نگه دارد خدا از چشم بد آن روی نو خط را!
که دام عنبرین سامان دهد بهر شکار ما
هوش مصنوعی: خداوند از نظر بد محافظت کند آن چهره زیبا و خطهای نو را! که این زیبایی همچون دامی طلایی برای شکار ما آماده شده است.
درین فرصت که خط پیچید دست زلف ظالم را
مشو غافل ز احوال دل امیدوار ما
هوش مصنوعی: در این لحظهای که موهای خرمایی زود به دور میپیچد، مواظب باش که از حال و روز دل امیدوار ما غافل نشوی.

صائب