غزل شمارهٔ ۴۵۳
ندارد حاجت مشاطه روی گلعذار ما
پر طاوس مستغنی است از نقش و نگار ما
زمین از سایه ما گر شود نیلی، عجب نبود
که کوه قاف می بازد کمر در زیر بار ما
ز طوف ما دل بی درد صاحب درد می گردد
چراغ کشته در می گیرد از خاک مزار ما
شکوه خاکساری خصم را بی دست و پا سازد
شود باریک، دریا چون رسد در جویبار ما
ز بال افشانی جان این چنین معلوم می گردد
که چشم دام زلفی می پرد در انتظار ما
غزل شمارهٔ ۴۵۲: به دل های پر از خون حرف آن زلف دو تا بگشاغزل شمارهٔ ۴۵۴: ز خط سبز شد فیروزه ای لعل نگار ما
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندارد حاجت مشاطه روی گلعذار ما
پر طاوس مستغنی است از نقش و نگار ما
هوش مصنوعی: صورت زیبا و جذاب ما به آرایش نیاز ندارد، زیرا جلوهگری و زیبایی آن به اندازهای است که هیچ تزیینی نمیتواند آن را بهتر کند.
زمین از سایه ما گر شود نیلی، عجب نبود
که کوه قاف می بازد کمر در زیر بار ما
هوش مصنوعی: اگر زمین به رنگ نیلی درآید، به خاطر سایه ماست، شگفتی نیست که کوه قاف زیر فشار ما خم میشود.
ز طوف ما دل بی درد صاحب درد می گردد
چراغ کشته در می گیرد از خاک مزار ما
هوش مصنوعی: در اثر طوفان ما، دل کسانی که دردی ندارند، به درد مبتلا میشود. مانند چراغی که در خاک قبر ما روشن میماند.
شکوه خاکساری خصم را بی دست و پا سازد
شود باریک، دریا چون رسد در جویبار ما
هوش مصنوعی: وقتی دشمن را با فروتنی و ادب مواجه میسازیم، آن دشمن قدرت خود را از دست میدهد و مانند دریا که به یک جویبار میپیوندد، ضعیف و نازک میشود.
ز بال افشانی جان این چنین معلوم می گردد
که چشم دام زلفی می پرد در انتظار ما
هوش مصنوعی: از بال پرواز جان، اینگونه پیداست که چشمی همچون دام زلف، در انتظار ما میپرد.

صائب