گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۲۶

چه کار از یاری دوران برآید
به همت کارها آسان برآید
سرآید چون زمان ناامیدی
به خواب یوسف از زندان برآید
هم از کودک مزاجیهای حرص است
که در صد سالگی دندان برآید
نمی گیرد تنور سردنان را
تن افسرده چون باجان برآید
بود مژگان خونین حاصل عشق
ز دریا پنجه مرجان برآید
چو شبنم هر که خودرا جمع سازد
سبک از گلشن امکان برآید
رهی سرکن خدا را ای سبکدست
که جان از جسم دست افشان برآید
ندارد حاصلی آمیزش خلق
که شمع از انجمن گریان برآید
به صبر از ورطه هستی توان رست
به لنگر کشتی از طوفان برآید
ز زیر پوست هر دل را که مغزی است
چو پسته با لب خندان برآید
چو می باید گذشت آخر ز سامان
خوشا آن سرکه بی سامان برآید
دل از باد مرادعشق صائب
ازین دریای بی پایان برآید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه کار از یاری دوران برآید
به همت کارها آسان برآید
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که با کمک و یاری زمان، هر کاری ممکن است آسان‌تر انجام شود. به عبارت دیگر، با همت و تلاش، می‌توان بر مشکلات غلبه کرد و کارها را بهبود بخشید.
سرآید چون زمان ناامیدی
به خواب یوسف از زندان برآید
هوش مصنوعی: زمانی که ناامیدی به پایان برسد، همان‌طور که خواب یوسف از زندان بیرونش آورد، به تحقق امید و خوشبینی خواهیم رسید.
هم از کودک مزاجیهای حرص است
که در صد سالگی دندان برآید
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که برخی ویژگی‌ها و تمایلات در انسان، حتی با گذشت زمان و پیر شدن، تغییر نمی‌کنند. به عبارت دیگر، حتی اگر فرد به سن بالا برسد، برخی از خصوصیات و رفتارهای کودکانه‌اش باقی می‌مانند.
نمی گیرد تنور سردنان را
تن افسرده چون باجان برآید
هوش مصنوعی: تنور افرادی که روحیه‌ای ضعیف دارند، همیشه گرم و پرانرژی نخواهد بود؛ زیرا زمانی که انسان با تمام وجود برای چیزی تلاش کند، می‌تواند به موفقیت برسد.
بود مژگان خونین حاصل عشق
ز دریا پنجه مرجان برآید
هوش مصنوعی: خونین بودن مژگان نشان‌دهنده شدت عشق است که مانند دستان مرجان از دریا بیرون می‌آید.
چو شبنم هر که خودرا جمع سازد
سبک از گلشن امکان برآید
هوش مصنوعی: هر کسی که خود را جمع و جور کند و به آرامش برسد، می‌تواند مانند شبنم از گلستان هستی برخیزد و به سوی آسمان برود.
رهی سرکن خدا را ای سبکدست
که جان از جسم دست افشان برآید
هوش مصنوعی: ای سبکبال، به خدا پناه ببر و دستت را به سوی او دراز کن، زیرا جان همان طور که از بدن جدا می‌شود، به سوی او پرواز می‌کند.
ندارد حاصلی آمیزش خلق
که شمع از انجمن گریان برآید
هوش مصنوعی: دوستی و آمیزش انسان‌ها نتیجه‌ای ندارد، مثل اینکه شمعی از جمعی که در آن حضور دارد، گریان و غمگین برمی‌خیزد.
به صبر از ورطه هستی توان رست
به لنگر کشتی از طوفان برآید
هوش مصنوعی: با صبر و تحمل می‌توان از مشکلات زندگی نجات یافت، همانطور که لنگر کشتی آن را از طوفان محفوظ می‌دارد.
ز زیر پوست هر دل را که مغزی است
چو پسته با لب خندان برآید
هوش مصنوعی: ز هر دلی که عمق و حقیقتی دارد، مانند مغز پسته، وقتی که به ظاهر خوشحال و با لبخند به نمایش درمی‌آید.
چو می باید گذشت آخر ز سامان
خوشا آن سرکه بی سامان برآید
هوش مصنوعی: وقتی باید از وضع موجود عبور کرد، خوشا به حال آن چیزی که بی‌نظم و ترتیب است و سر برآورده.
دل از باد مرادعشق صائب
ازین دریای بی پایان برآید
هوش مصنوعی: دل از آرزوی عشق، مانند صائبی که از این دریای بی‌پایان بر می‌خیزد، به اوج می‌رسد.