گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۲۵

ترا چون صبح خندان آفریدند
مرا چون ابر گریان آفریدند
من آن روز از سلامت دست شستم
که آن چاه زنخدان آفریدند
بلاهای سیه را جمع کردند
ازان زلف پریشان آفریدند
دونیم آن روز شد چون پسته دلها
که آن لبهای خندان آفریدند
شکست آن روز شاخ زلف خوبان
که آن خط چو ریحان آفریدند
لطافتهای عالم گرد کردند
ازان سیب زنخدان آفریدند
برای شمع آن روی دل افروز
ز بخت ما شبستان آفریدند
ازان مژگان شرم آلود در دل
جراحتهای پنهان آفریدند
شکست آن روز بر قلب دل افتاد
که آن صفهای مژگان آفریدند
فلکها شد چو گو آن روز غلطان
که آن زلف چو چوگان آفریدند
سرزلف سبکدست بتان را
پی تاراج ایمان آفریدند
اگر در حسن خوبان هست آنی
سراپای ترا زان آفریدند
پی تاراج خرمنگاه هستی
نگاه برق جولان آفریدند
چو چشم یار ما دلخستگان را
ز عین درد درمان آفریدند
به خود پرداختن زان دل نیاید
که چون آیینه حیران آفریدند
ازان لبها شراب ونقل صائب
برای می پرستان آفریدند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترا چون صبح خندان آفریدند
مرا چون ابر گریان آفریدند
هوش مصنوعی: تو را به شکلی شاداب و سرزنده مانند صبح آفریدند، اما مرا به صورتی غمگین و نگران مانند ابر.
من آن روز از سلامت دست شستم
که آن چاه زنخدان آفریدند
هوش مصنوعی: من در روزی که آن زیبایی که به صورت زنخدان معروف است خلق شد، از دست سلامت خود بازماندم.
بلاهای سیه را جمع کردند
ازان زلف پریشان آفریدند
هوش مصنوعی: مشکلات و سختی‌های سیاه را کنار هم جمع کرده و از آن موهای نامرتب و پریشان ساخته‌اند.
دونیم آن روز شد چون پسته دلها
که آن لبهای خندان آفریدند
هوش مصنوعی: روز تقسیم ما به دو نیمه گویی که دل‌ها همانند پسته‌ای شدند که آن لب‌های خندان را آفریدند.
شکست آن روز شاخ زلف خوبان
که آن خط چو ریحان آفریدند
هوش مصنوعی: در آن روز، زلف‌های زیبا به شکلی نامناسب درآمدند که همانند خطی که روی گل‌های خوشبو ایجاد می‌شود، نازیبا گشتند.
لطافتهای عالم گرد کردند
ازان سیب زنخدان آفریدند
هوش مصنوعی: نرمی و زیبایی های جهان را گرد آوردند و از آن، سیب های زیبای گونه را خلق کردند.
برای شمع آن روی دل افروز
ز بخت ما شبستان آفریدند
هوش مصنوعی: برای شمعی که روشنی‌بخش دل‌هاست، سرنوشت ما فضایی پر از نور و زیبایی خلق کرده است.
ازان مژگان شرم آلود در دل
جراحتهای پنهان آفریدند
هوش مصنوعی: مژگان شرم آلود باعث شده‌اند که در دل، زخم‌های پنهانی به وجود بیاید.
شکست آن روز بر قلب دل افتاد
که آن صفهای مژگان آفریدند
هوش مصنوعی: روز شکست، زمانی بود که زیبایی و لطافت مژگان مانند صف‌هایی در دل ایجاد کردند.
فلکها شد چو گو آن روز غلطان
که آن زلف چو چوگان آفریدند
هوش مصنوعی: در آن روزی که آسمان‌ها به همان زیبایی و لطافت زلف یار می‌چرخیدند، گویی که زلف او مانند یک چوب چوگان به زیبایی طراحی و آفریده شده بود.
سرزلف سبکدست بتان را
پی تاراج ایمان آفریدند
هوش مصنوعی: موهای نرم و زیبا و دست‌های جذاب معشوقان باعث شدند که دل‌ها و ایمان‌های بسیاری به چالش کشیده شود و تحت تأثیر قرار گیرند.
اگر در حسن خوبان هست آنی
سراپای ترا زان آفریدند
هوش مصنوعی: اگر در زیبایی نیکان ویژگی خاصی وجود دارد، همه‌ی وجود تو از آن ساخته شده است.
پی تاراج خرمنگاه هستی
نگاه برق جولان آفریدند
هوش مصنوعی: در پی نابودی و ویرانی هستی، نگاه تند و پرحرارت آفرینش به راه افتاده است.
چو چشم یار ما دلخستگان را
ز عین درد درمان آفریدند
هوش مصنوعی: زمانی که چشمان معشوق بر دل‌سوختگان می‌افتد، از شدت احساس درد و رنج، درمانی برای آن‌ها به وجود می‌آید.
به خود پرداختن زان دل نیاید
که چون آیینه حیران آفریدند
هوش مصنوعی: فردی که خود را بشناسد و به درون خود بپردازد، نمی‌تواند به سادگی بر روی زندگی‌اش تمرکز کند، زیرا مانند آیینه‌ای که در حیرت است، فریب دنیا را خواهد خورد.
ازان لبها شراب ونقل صائب
برای می پرستان آفریدند
هوش مصنوعی: از آن لب‌ها نوشیدنی و نقل‌های زیبا برای دوستداران شراب ساخته شده است.