گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۱۳

مرا ناله از پرده دل برآید
به نازی که لیلی ز محمل برآید
درین باغ چون سرو آزادگان را
به جای ثمر عقده دل برآید
اگر مزرع هستی این رنگ دارد
بر آن دانه رحم است کز گل برآید
خوشا کعبه دل که در آستانش
به یک آه صدکار مشکل برآید
ز صحرای فردوس دلگیر گردد
غریبی که با گوشه دل برآید
در آن حلقه چشم دل ماندحیران
که کشتی ز گرداب مشکل برآید
پروبال طوفان بودموج دریا
به مجنون ما کی سلاسل برآید
به صد لب اگر زخم گویا نگردد
که از عهده شکر قاتل برآید
ز آگاهی خویش در زیر تیغم
خوشا حال صیدی که غافل برآید
جگر تشنگان محیط فنا را
چه کام از لب خشک ساحل برآید
بر آن خال شد دلبری ختم صائب
ز صد بنده یک بنده مقبل برآید
به دردی بنالم درین راه صائب
که فریاد از راه ومنزل برآید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا ناله از پرده دل برآید
به نازی که لیلی ز محمل برآید
هوش مصنوعی: احساسات عمیق من به گونه‌ای است که مانند ناله‌ای از دل به بیرون می‌آید، درست مثل زیبایی و جذابیتی که لیلی وقتی از پرده بیرون می‌آید، به نمایش می‌گذارد.
درین باغ چون سرو آزادگان را
به جای ثمر عقده دل برآید
هوش مصنوعی: در این باغ، مانند سروهای آزاد، به جای میوه و ثمر، احساسات و دل‌نوشته‌هایم بروز می‌کند.
اگر مزرع هستی این رنگ دارد
بر آن دانه رحم است کز گل برآید
هوش مصنوعی: اگر زمین کشاورزی هستی، از آن رنگی که بر دانه‌ات است، می‌توانی بفهمی که رحمتی در آن نهفته است که از آن گل بر می‌آید.
خوشا کعبه دل که در آستانش
به یک آه صدکار مشکل برآید
هوش مصنوعی: خوشحال و شادمانم از اینکه دل من مانند کعبه‌ای است که در آستانه‌اش با یک آه، می‌توان تمامی مشکلات را حل کرد.
ز صحرای فردوس دلگیر گردد
غریبی که با گوشه دل برآید
هوش مصنوعی: کسی که در دنیای زیبا و دل‌انگیز زندگی می‌کند، اگر دلش پر از غم و تنهایی باشد، حتماً احساس ناراحتی و ناامیدی خواهد کرد.
در آن حلقه چشم دل ماندحیران
که کشتی ز گرداب مشکل برآید
هوش مصنوعی: در آن جمع و در آن نگاه، دل حیران و سردرگم مانده است که آیا این کشتی می‌تواند از گرداب‌های سخت و دشوار نجات پیدا کند؟
پروبال طوفان بودموج دریا
به مجنون ما کی سلاسل برآید
هوش مصنوعی: من در برابر طوفان مانند پرنده‌ای با بال‌های گشوده هستم و موج دریا نمی‌تواند ما را در قید و بند خود قرار دهد.
به صد لب اگر زخم گویا نگردد
که از عهده شکر قاتل برآید
هوش مصنوعی: اگر به هزار زبان هم از زخم‌هایم سخن بگویم، هیچ کدام قادر نخواهند بود که تلخی مرگباری را که شکرِ قاتل بر دوش دارم، بیان کنند.
ز آگاهی خویش در زیر تیغم
خوشا حال صیدی که غافل برآید
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که در دام خطر غافل‌نشین است و از وجود خطر آگاه نیست. او در ignorance زندگی می‌کند و از چالش‌هایی که ممکن است برایش پیش بیاید باخبر نیست. این نوع بی‌خبری شاید احساس آرامش به او ببخشد.
جگر تشنگان محیط فنا را
چه کام از لب خشک ساحل برآید
هوش مصنوعی: تشنگان که در پی آرامش و زندگی ابدی هستند، چه نیازی به لب‌های خشک و بی‌حاصل ساحل دارند؟
بر آن خال شد دلبری ختم صائب
ز صد بنده یک بنده مقبل برآید
هوش مصنوعی: بر اثر آن خال، دلبری که در دل عاشقان جا دارد، از میان صدها بنده، تنها یک بنده وجود دارد که به او روی آورده است.
به دردی بنالم درین راه صائب
که فریاد از راه ومنزل برآید
هوش مصنوعی: در این مسیر، از درد و رنج‌های خود شکایت می‌کنم، زیرا صدای فریاد من از مسیر و منزلت شنیده می‌شود.