گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۰۹

دل از خاکساری بهشت خدا شد
ز گرد یتیمی گهر بی بها شد
طبیبان همان روز گشتند مجنون
که دیوانه ما به دارالشفاشد
نیفتد ز پرگار آن نقطه دل
که در حلقه زلف او مبتلا شد
به آهی ز دل زنگ هستی زدودم
چراغ مراباد دست دعا شد
شد آن روز بی بادبان کشتی من
که دامان فرصت ز دستم رها شد
سبک چون پر کاه شد در نظرها
رخی کز طمع زردچون کهرباشد
شکر خواب فرش است در چشم آن کس
که از فرش خرسند با بوریا شد
عنانداری سیل از پل نیاید
دل از عمر بردار چون قددوتاشد
بپیوند با هر که پیوست خواهی
جدا شو ز هر کس که باید جدا شد
من آن روز در مغز دولت رسیدم
که در استخوان سگ شریک هما شد
مگر روز محشر به کار من آید
نمازی که در بیخودیها قضا شد
ز شرم گنه قلب من گشت رایج
غبار خجالت مرا کیمیا شد
به ساحل رسد صائب از شور دریا
چو خاشاک هر کس که بی دست وپا شد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل از خاکساری بهشت خدا شد
ز گرد یتیمی گهر بی بها شد
هوش مصنوعی: دل از humildity بهشت الهی پیدا کرد و به خاطر غم یتیمی، ارزش گوهری بی‌قیمت را پیدا کرد.
طبیبان همان روز گشتند مجنون
که دیوانه ما به دارالشفاشد
هوش مصنوعی: طبیب‌ها در همان روز به دیوانه‌ای تبدیل شدند که خودشان را در خانه بهبود می‌یابند.
نیفتد ز پرگار آن نقطه دل
که در حلقه زلف او مبتلا شد
هوش مصنوعی: نقطه دل که به دایره زلف او گرفتار شده، از پرگار جدا نمی‌شود.
به آهی ز دل زنگ هستی زدودم
چراغ مراباد دست دعا شد
هوش مصنوعی: با یک آه از دل، غبار گم‌نامی و نابودی را از وجودم پاک کردم و چراغ وجودم را روشن کردم که به دعا و نیایش تبدیل شد.
شد آن روز بی بادبان کشتی من
که دامان فرصت ز دستم رها شد
هوش مصنوعی: آن روزی فرا رسید که کشتی من بدون بادبان ماند و فرصت مهمی از دستم رفت.
سبک چون پر کاه شد در نظرها
رخی کز طمع زردچون کهرباشد
هوش مصنوعی: با نگاهی به چهره‌ای که از طمع و هوس زیباست، احساس سبکی و آزادی می‌کنیم، مانند پر کاهی که به راحتی در هوا شناور است.
شکر خواب فرش است در چشم آن کس
که از فرش خرسند با بوریا شد
هوش مصنوعی: دست‌کم برای کسی که از زندگی معمولی خود راضی است، برخی چیزها مانند خواب و آرامش، ارزش بیشتری دارند و می‌توانند خوشحالی و رضایت خاطر او را تامین کنند، حتی اگر او در شرایط ساده‌تری زندگی کند.
عنانداری سیل از پل نیاید
دل از عمر بردار چون قددوتاشد
هوش مصنوعی: همان‌طور که سیل به راحتی از روی پل نمی‌گذرد، دل هم نباید به خاطر عمرش دلسرد شود، بلکه باید با قدرت و استقامت ادامه دهد.
بپیوند با هر که پیوست خواهی
جدا شو ز هر کس که باید جدا شد
هوش مصنوعی: با هر کسی که می‌خواهی ارتباط برقرار کن، ولی از هر کس که باید از او دور شوی، جدا شو.
من آن روز در مغز دولت رسیدم
که در استخوان سگ شریک هما شد
هوش مصنوعی: من در روزی درک عمیقی از قدرت و حکومت پیدا کردم که به یاد دارم یک سگ در کنار یک پرنده بزرگ (هما) قرار داشت.
مگر روز محشر به کار من آید
نمازی که در بیخودیها قضا شد
هوش مصنوعی: آیا نمازی که در بی‌خود و غفلت گذرانده‌ام، در روز قیامت به کارم خواهد آمد؟
ز شرم گنه قلب من گشت رایج
غبار خجالت مرا کیمیا شد
هوش مصنوعی: به خاطر شرم از گناهانم، دل من پر از غبار خجالت شده است. این خجالت برای من مانند یک کیمیا شده است، یعنی بسیار ارزنده و تغییر دهنده.
به ساحل رسد صائب از شور دریا
چو خاشاک هر کس که بی دست وپا شد
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی بی‌هدف و بی‌برنامه باشد، مانند خشکیده‌ها و بی‌ارزش‌ها به آخر می‌رسد و در نهایت به جایی می‌رسد که مانند خاشاک در کناره دریا قرار می‌گیرد.