گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۰

خرابی باعث تعمیر باشد بینوایی را
که کوری کاسه دریوزه می گردد گدایی را
کند با سخت رویان چرب نرمی بیشتر دوران
بود با استخوان پیوند دیگر، مومیایی را
نباشد یک قلم تأثیر با آه هوسناکان
به خون رنگین نگردد بال و پر، تیر هوایی را
اگر در سیر از چوگان ید طولی طمع داری
درین میدان چو گو تحصیل کن بی دست و پایی را
نباشد ز اقتباس نور، چشم ماه را سیری
الهی هیچ کافر نشکند نان گدایی را
ندارد گریه افسوس با اعمال بد سودی
که در جنس آب کردن، می فزاید ناروایی را
به مغزم بوی خون می آید امروز از تماشایش
که مالیده است بر چشم خود آن دست حنایی را؟
شود آسان دل از جان بر گرفتن در کهنسالی
که در فصل خزان، برگ از هوا گیرد جدایی را
ازان پهلو تهی از دوستداران می کنم صائب
که نتوانم به جا آورد حق آشنایی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرابی باعث تعمیر باشد بینوایی را
که کوری کاسه دریوزه می گردد گدایی را
هوش مصنوعی: بدبختی می‌تواند به بهبودی منجر شود، مانند کسی که در عذاب کوری‌اش، به خاطر نیاز، ناچار به گدایی می‌شود.
کند با سخت رویان چرب نرمی بیشتر دوران
بود با استخوان پیوند دیگر، مومیایی را
هوش مصنوعی: در دنیای سخت و دشوار بر سر سخت‌روها، نرمی و لطافت بیشتری ایجاد می‌شود. در عین حال، پیوند بر استخوان‌ها نشان‌دهنده نوعی ارتباط و اتصال عمیق است که به مومیایی شباهت دارد.
نباشد یک قلم تأثیر با آه هوسناکان
به خون رنگین نگردد بال و پر، تیر هوایی را
هوش مصنوعی: تأثیر یک قلم نمی‌تواند با ناله‌های آرزومندانه رنگ و بویی بگیرد، چرا که پرواز تیرهای هوایی به رنگ خون در نمی‌آید.
اگر در سیر از چوگان ید طولی طمع داری
درین میدان چو گو تحصیل کن بی دست و پایی را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در مسیر پیشرفت و موفقیت به دستاوردهای بیشتری دست یابی، باید تلاش کنی و به صورت جدی و بی‌پروا به جلو بروی. نباید از مشکلات و موانع هراسی داشته باشی و باید به پیشرفت خود ادامه بدهی.
نباشد ز اقتباس نور، چشم ماه را سیری
الهی هیچ کافر نشکند نان گدایی را
هوش مصنوعی: چشم ماه هرگز از نور الهی سیر نخواهد شد و هیچ شخص کافر و بی‌ایمان نمی‌تواند نیکی و برکت زندگی را از دست بزند.
ندارد گریه افسوس با اعمال بد سودی
که در جنس آب کردن، می فزاید ناروایی را
هوش مصنوعی: گریه و افسوس بر روی اعمال ناپسند فایده‌ای ندارد، چون هر چه بیشتر از این رفتارها دوری کنیم، تنها بر نادرستی‌ها می‌افزاید.
به مغزم بوی خون می آید امروز از تماشایش
که مالیده است بر چشم خود آن دست حنایی را؟
هوش مصنوعی: امروز بویی از خون در ذهنم حس می‌کنم، ناشی از دیدن چیزی که آن دست حنایی، روی چشمانش مالیده است.
شود آسان دل از جان بر گرفتن در کهنسالی
که در فصل خزان، برگ از هوا گیرد جدایی را
هوش مصنوعی: در پیری، ترک کردن دل از زندگی آسان می‌شود، همان‌طور که در فصل پاییز، برگ‌ها به تدریج از درخت جدا می‌شوند.
ازان پهلو تهی از دوستداران می کنم صائب
که نتوانم به جا آورد حق آشنایی را
هوش مصنوعی: به افرادی که در کنارم هستند و دوستدار من هستند، می‌گویم که نمی‌توانم به خوبی حق دوستی و آشنایی را ادا کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۵۰ به خوانش عندلیب