گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۸۵

همین نه سینه ما آه صبحگاه ندارد
زمانه ای است که در سینه صبح آه ندارد
نسیم تفرقه خاطرست جنبش مژگان
من و سراسر دشتی که یک گیاه ندارد
کمند جاذبه مسطر کشیده است زمین را
چه شد به ظاهر اگر کعبه شاهراه ندارد
ز قرب آینه در دل غبار رشک ندارم
که چشم شیشه دلان جوهر نگاه ندارد
ز شرم عفو نگردد سفید در صف محشر
کسی که در کف خود نامه سیاه ندارد
زبان لاف بریده است در قلمرو معنی
حباب قلزم ما باد در کلاه ندارد
چه نسبت است به یوسف عزیزکرده مارا
صفای چشمه خورشید آب چاه ندارد
مدار چشم ترحم ز چرخ کاهکشانش
که کس خلاصی ازین آب زیر کاه ندارد
دلی که نیست در او گوشه ای ز وسعت مشرب
چوخانه ای است که ایوان وپیشگاه ندارد
بس است مصرع رنگین دلیل فطرت صائب
که هیچ مدعیی این چنین گواه ندارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همین نه سینه ما آه صبحگاه ندارد
زمانه ای است که در سینه صبح آه ندارد
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که سینه ما در صبح نمی‌تواند آه بکشد و این به معنای آن است که در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که حتی صبح هم حالت غم و اندوه را ندارد. در حقیقت، نور صبح به جای دل‌شکستگی و ناامیدی، حس تازه‌ای از زندگی و امید را به همراه دارد.
نسیم تفرقه خاطرست جنبش مژگان
من و سراسر دشتی که یک گیاه ندارد
هوش مصنوعی: عطر نسیم دلشوره‌ای است که از حرکات مژگان من برمی‌خیزد و این احساس در تمامی دشت‌هایی که حتی یک گیاه هم در آن نمی‌روید، فراگیر است.
کمند جاذبه مسطر کشیده است زمین را
چه شد به ظاهر اگر کعبه شاهراه ندارد
هوش مصنوعی: زمین تحت تأثیر نیروی جاذبه‌ای قرار دارد که همواره آن را کشش می‌دهد. اما به رغم این کشش، به نظر می‌رسد که کعبه جایگاه اصلی و مسیر اصلی نیست.
ز قرب آینه در دل غبار رشک ندارم
که چشم شیشه دلان جوهر نگاه ندارد
هوش مصنوعی: من از نزدیکی آن آینه دل غبار حسادت ندارم، چون چشمان افرادی که دلشان شفاف است، قدرت دیدن زیبایی‌ها را ندارند.
ز شرم عفو نگردد سفید در صف محشر
کسی که در کف خود نامه سیاه ندارد
هوش مصنوعی: در روز محشر، کسی که نامه‌ اعمالش در دستش سیاه نیست، از شرم و خجالت نمی‌تواند به سمت عفو و بخشش برود.
زبان لاف بریده است در قلمرو معنی
حباب قلزم ما باد در کلاه ندارد
هوش مصنوعی: زبان توانایی بیان کامل مفاهیم را ندارد و در دنیای معنی، مانند حبابی در دریا، ناپایدار است و بی‌معنا است.
چه نسبت است به یوسف عزیزکرده مارا
صفای چشمه خورشید آب چاه ندارد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت یوسف اشاره دارد و به مقایسه آن با زیبایی و روشنی خورشید می‌پردازد. به نوعی نشان‌دهنده این است که جمال یوسف حتی از زیباترین و روشن‌ترین چیزها نیز فراتر است و صفای چشمه‌های نورانی خورشید را نمی‌توان با آب چاه که کیفیت کمتری دارد مقایسه کرد. یوسف در اینجا نماد زیبایی و محبت است که ارزش و مقام بالایی دارد.
مدار چشم ترحم ز چرخ کاهکشانش
که کس خلاصی ازین آب زیر کاه ندارد
هوش مصنوعی: به نگاه نیمه‌عمیق و پر از ترحم آسمان تکیه نکن، زیرا هیچ‌کس از این شرایط سخت و دشوار راه نجاتی ندارد.
دلی که نیست در او گوشه ای ز وسعت مشرب
چوخانه ای است که ایوان وپیشگاه ندارد
هوش مصنوعی: دلتی که در آن جایی برای آرامش و وسعت وجود ندارد، همانند خانه‌ای است که ایوان و پیش‌داری ندارد.
بس است مصرع رنگین دلیل فطرت صائب
که هیچ مدعیی این چنین گواه ندارد
هوش مصنوعی: این شعر نشان‌دهنده‌ی این است که دلایل و نشانه‌های ذاتی و طبیعی انسان در درون او وجود دارد و هیچ کسی نمی‌تواند به اندازه‌ی خود او بر دلایل خود شهادت دهد. به عبارت دیگر، هر فرد خود بهترین شاهد برای احساسات و افکار درونی‌اش است و هیچ مدعی دیگری نمی‌تواند به خوبی او این موضوع را ثابت کند.