گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۸۳

ستاره سوخته پروای اعتبار ندارد
که تخم سوخته حاجت به نوبهار ندارد
توان ز بیخودی ایمن شد از حوادث دوران
خطر سفینه ز دریای بیکنار ندارد
ز بس گزیده شد از روی تلخ مردم عالم
ز زنگ آینه من به دل غبار ندارد
جنان بساط جهان شد تهی زسوخته جانان
که هیچ سنگ به دل خرده شرار ندارد
کسی که بیخبر از بحروحدت است که داند
که در کشاکش خود موج اختیار ندارد
رگی ز تندی خو لازم است سیم بران را
که زودچیده شودهرگلی که خار ندارد
اسیر عشق نیندیشداز زبان ملامت
که کبک مست غم از تیغ کوهسار ندارد
تو از سیاه دلی روی خود ز خلق نتابی
که پشت آینه وحشت ز زنگ بار ندارد
همیشه حلقه ذکر خفی است مهر دهانش
لبی که شکوه ز اوضاع روزگار ندارد
به دوش و دامن مریم مسیح بارنگردد
صدف گرانیی ای از در شاهوار ندارد
حذر نمی کند از درد و داغ سینه صائب
زمین سوخته پروایی از شرار ندارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ستاره سوخته پروای اعتبار ندارد
که تخم سوخته حاجت به نوبهار ندارد
هوش مصنوعی: ستاره‌ای که سوخته است، دیگر به اعتبار و ارزشش اهمیت نمی‌دهد، زیرا تخم‌هایی که سوخته‌اند، نیازی به بهار تازه و احیای دوباره ندارند.
توان ز بیخودی ایمن شد از حوادث دوران
خطر سفینه ز دریای بیکنار ندارد
هوش مصنوعی: کسی که از خود بی‌خود شده و به حالت آرامش و امنیت دست یافته، می‌تواند از خطرات و حوادث زندگی در امان باشد. مانند کشتی‌ای که در دریای بی‌کران، بدون هیچ گونه بلایی، به راه خود ادامه می‌دهد.
ز بس گزیده شد از روی تلخ مردم عالم
ز زنگ آینه من به دل غبار ندارد
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه او از شیوایی تلخ مردم زیادی آزرده خاطر شده، دل من از غبار زنگ آینه پاک است.
جنان بساط جهان شد تهی زسوخته جانان
که هیچ سنگ به دل خرده شرار ندارد
هوش مصنوعی: بهشت به خاطر عشق و فراق معشوق خالی و ویران شده است، چرا که دیگر هیچ چیز نمی‌تواند به دل سنگین غم روشنایی ببخشد.
کسی که بیخبر از بحروحدت است که داند
که در کشاکش خود موج اختیار ندارد
هوش مصنوعی: کسی که از عمق و معانی واقعی زندگی بی‌خبر است، چگونه می‌تواند در هیاهوی وجود خود، بر سرنوشت و انتخاب‌هایش کنترل داشته باشد؟
رگی ز تندی خو لازم است سیم بران را
که زودچیده شودهرگلی که خار ندارد
هوش مصنوعی: برای پیشرفته شدن و به نتیجه رسیدن در کارها، لازم است که تلاشی قوی و سریع صورت گیرد، چرا که هر کاری که آسان و بی‌دردسر باشد، به سرعت به ثمر می‌رسد.
اسیر عشق نیندیشداز زبان ملامت
که کبک مست غم از تیغ کوهسار ندارد
هوش مصنوعی: عاشق گرفتار، به سخنان سرزنش‌آمیز توجهی ندارد؛ چرا که مانند کبکی مست، از تندباد غم و خطر کوه نمی‌ترسد.
تو از سیاه دلی روی خود ز خلق نتابی
که پشت آینه وحشت ز زنگ بار ندارد
هوش مصنوعی: تو به خاطر دل تیره‌ات از نگاه مردم فراری هستی، زیرا در پشت آینه ترس، لکه‌های زنگ‌زده وجود دارد.
همیشه حلقه ذکر خفی است مهر دهانش
لبی که شکوه ز اوضاع روزگار ندارد
هوش مصنوعی: همیشه در دل و ذهن او ذکر و یاد خداوند جاری است، اما لبانش هیچ گله و شکایتی از وضعیت و شرایط زندگی ندارند.
به دوش و دامن مریم مسیح بارنگردد
صدف گرانیی ای از در شاهوار ندارد
هوش مصنوعی: مریم مسیح، به عنوان نماد پاکی و معصومیت، هرگز بار سنگینی را بر دوش و دامن خود نمی‌گذارد. او همانند صدفی گران‌بها، در میان چیزهایی است که هیچ جایگاهی در برابر مقام والای خودش ندارند.
حذر نمی کند از درد و داغ سینه صائب
زمین سوخته پروایی از شرار ندارد
هوش مصنوعی: زمین سوخته از ناراحتی و درد دلی نمی‌ترسد و از آتش شعله‌ای که در آن است، چیزی نمی‌خواهد.

حاشیه ها

1401/10/16 21:01
سفید

 

حذر نمی‌کند از درد و داغ سینه صائب

زمینِ سوخته پروایی از شرار ندارد...