گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۷۶

از روی نو خط یار هر جا سخن برآید
گرد از بهار خیزد دود از چمن برآید
گردند از خجالت سیمین بران قبا پوش
آنجا که یوسف مااز پیرهن برآید
هر چند گفتگو را نازک کند لب او
پیچد چو غنچه برهم تازان دهن برآید
بسیار صبر باید گلهای بوستان را
تا آتشین نوایی زین نه چمن برآید
روشنگر وجودست پا کوفتن در آتش
رحم است بر سپندی کز انجمن برآید
در زیر خاک خسرو از شرم آب گردد
هر جا که نام شیرین با کوهکن برآید
در قطع راه هستی شمعی است پیروان را
خاری که در ره عشق از پای من برآید
از خلوت زلیخا یوسف چسان بدر زد
اشک آنچنان به سرعت از چشم من برآید
بی آه نیست ممکن رستن ز قید هستی
هر کس که در چه افتاد با این رسن برآید
مویت سفید چون شد آماده سفر شو
کاین صبح طی چو گردید صبح کفن برآید
سنگ از توجه عشق چون موم نرم گردد
تمکین بت محال است با برهمن برآید
حسن غریب او را خاصیتی است صائب
کز خاطر غریبان یاد وطن برآید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از روی نو خط یار هر جا سخن برآید
گرد از بهار خیزد دود از چمن برآید
هوش مصنوعی: هر جا که سخن و گفت و گویی شود، نشانه‌های زیبایی و نشاط به چشم می‌خورد و از این شکوفایی، خوشبوئی و عطر از گل‌ها به مشام می‌رسد.
گردند از خجالت سیمین بران قبا پوش
آنجا که یوسف مااز پیرهن برآید
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به حالتی دارد که هنگام ظهور و قدرت یک شخصیت بزرگ، دیگران از خجالت و شرم به خود می‌پیچند. به نوعی نشان می‌دهد که در حضور کسی با ویژگی‌های برجسته و خارق‌العاده، افراد معمولی احساس کوچک‌تری می‌کنند. به ویژه اینکه در این متن به جلوه‌ها و زیبایی‌های یوسف اشاره شده که باعث حسادت و شرم مردم می‌شود.
هر چند گفتگو را نازک کند لب او
پیچد چو غنچه برهم تازان دهن برآید
هوش مصنوعی: هرچند که لب او با ناز و نرمی صحبت می‌کند، اما مانند غنچه‌ای که بسته و در حال باز شدن است، دهنش نیز به آرامی و به تدریج باز می‌شود.
بسیار صبر باید گلهای بوستان را
تا آتشین نوایی زین نه چمن برآید
هوش مصنوعی: برای اینکه گل‌های باغ به شکوفایی برسند، باید صبر و حوصله زیادی به خرج داد تا زمانی که صدای دلنشینی از این چراگاه بلند شود.
روشنگر وجودست پا کوفتن در آتش
رحم است بر سپندی کز انجمن برآید
هوش مصنوعی: اگر انسان به درک و شناخت حقیقت بپردازد، می‌تواند به روشنی وجود خود پی برد. اما اگر با کارهایی نابجا و نادرست، به خود آسیب برساند، در واقع به آن وجود زیبا و خالص که شبیه به آتش سوزان است، ظلم کرده و باعث می‌شود که از جمع و همنشینی با دیگران دور شود.
در زیر خاک خسرو از شرم آب گردد
هر جا که نام شیرین با کوهکن برآید
هوش مصنوعی: در زیر خاک خسرو، وقتی که نام شیرین به میان می‌آید، از شرم به آب خواهد رفت و این نشان‌دهنده‌ی عمق عشق و احساس او نسبت به شیرین است. هر جا که یاد او و شیرین برده شود، حتی در دل خاک، احساساتی قوی در او ایجاد می‌شود.
در قطع راه هستی شمعی است پیروان را
خاری که در ره عشق از پای من برآید
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، همچون شمعی وجود دارد که پیروان را راهنمایی می‌کند و در عشق، سختی‌ها و مشکلاتی پیش می‌آید که گاهی می‌تواند باعث سقوط و ناکامی من شود.
از خلوت زلیخا یوسف چسان بدر زد
اشک آنچنان به سرعت از چشم من برآید
هوش مصنوعی: چطور یوسف از تنهایی زلیخا بیرون آمد؟ اشک من به سرعت از چشمم سرازیر می‌شود.
بی آه نیست ممکن رستن ز قید هستی
هر کس که در چه افتاد با این رسن برآید
هوش مصنوعی: برای رهایی از بندهای زندگی، نیاز به احساسات و اشتیاق واقعی داریم. هر کسی که در مشکلات و چالش‌ها قرار گرفته، با تلاش و عزم قوی می‌تواند از این قیدها رها شود.
مویت سفید چون شد آماده سفر شو
کاین صبح طی چو گردید صبح کفن برآید
هوش مصنوعی: زمانی که مویت سفید شد و نشانه‌هایی از پیری را به خود دیدی، وقت آن رسیده که برای سفر آماده شوی؛ چرا که این صبح به زودی تمام خواهد شد و دوران زندگی به پایان می‌رسد.
سنگ از توجه عشق چون موم نرم گردد
تمکین بت محال است با برهمن برآید
هوش مصنوعی: عشق می‌تواند حتی سخت‌ترین و سردترین چیزها را به نرمی و انعطاف تبدیل کند، اما رسیدن به مقام و جایگاهی که در آن فرد به طور کامل خود را تسلیم عشق کند، کاری غیرممکن است.
حسن غریب او را خاصیتی است صائب
کز خاطر غریبان یاد وطن برآید
هوش مصنوعی: زیبایی خاص این غریبه باعث می‌شود که یاد وطن برای مسافران دورافتاده زنده شود.