غزل شمارهٔ ۴۴۷۵
از عشق یار نوخط دل زود می گشاید
فصل بهاراز دل زنگار می زداید
حسن برهنه رویان بر یک قرار باشد
هر روز خط کمالی بر حسن می فزاید
از یار چارابرو سخت است دل گرفتن
کشتی ز چار موجه کمتر به ساحل آید
هر کس فکند خود راافکند عالمی را
هر کس به خود برآید با عالمی برآید
عشق است بی تکلف حسن است لاابالی
تا با که خوش بر آید تا از کجا نماید
آیینه دار عشقند ذرات هر دو عالم
این آفتاب جانسوز تا از کجا برآید
گلهای بوستانی بر هم نهند دیوان
دیوان خویش صائب در هر کجا گشاید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از عشق یار نوخط دل زود می گشاید
فصل بهاراز دل زنگار می زداید
هوش مصنوعی: از عشق معشوق، دل تازهای به سرعت باز میشود، مانند فصل بهار که خشکی دل را دور میکند و آن را پاک و شاداب میسازد.
حسن برهنه رویان بر یک قرار باشد
هر روز خط کمالی بر حسن می فزاید
هوش مصنوعی: زیباییهای برهنه و جلوهگریهای آنها هر روز بر اساس یک اصل ثابت و معلوم میباشد، و این در حالی است که هر روز به کمال و زیبایی آنها افزوده میشود.
از یار چارابرو سخت است دل گرفتن
کشتی ز چار موجه کمتر به ساحل آید
هوش مصنوعی: دوری از محبوب، کار دشواری است؛ مانند این که از میان چهار موج، کشتی به سختی میتواند به ساحل برسد.
هر کس فکند خود راافکند عالمی را
هر کس به خود برآید با عالمی برآید
هوش مصنوعی: هر فردی که به خود و درونش توجه کند و خود را بشناسد، میتواند تأثیرگذاری بالایی بر دنیا و اطرافش داشته باشد. اگر کسی به شناختن خود بپردازد، به طبع با جهان و مردم نیز ارتباط بهتری برقرار میکند.
عشق است بی تکلف حسن است لاابالی
تا با که خوش بر آید تا از کجا نماید
هوش مصنوعی: عشق به طرز ساده و بدون قید و شرط وجود دارد و زیبایی آن به طور طبیعی و بدون هیچ محدودیتی بروز میکند. این عشق به هر کسی که دلش بخواهد نزدیک میشود و هیچ جایی نمیشناسد که از آن نشأت بگیرد.
آیینه دار عشقند ذرات هر دو عالم
این آفتاب جانسوز تا از کجا برآید
هوش مصنوعی: ذرات موجود در هر دو جهان، نماینده عشق هستند و این نور جانسوز مانند آفتابی است که میتابد و به ما نشان میدهد که از کجا آغاز میشود.
گلهای بوستانی بر هم نهند دیوان
دیوان خویش صائب در هر کجا گشاید
هوش مصنوعی: گلهای باغ با هم اتصالاتی میزنند و این دیوانهای عاشقانهی خود را در هر جا که میروند، باز میکنند.