گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۷۰

دولت چو نیست باقی بر باد رفته باشد
خوابی که از خیال است از یاد رفته باشد
از جمع و خرج هستی چون حاصلی نداریم
اوراق زندگانی بر باد رفته باشد
هرکس که زندگی را در بندگی سرآورد
امید هست از اینجا آزاد رفته باشد
زین صیدگاه ما را دل‌بستگی به دام است
چون دام هست در خاک صیاد رفته باشد
پیچیده است در کوه آواز تیشه او
هرچند از نظرها فرهاد رفته باشد
در جمع کردن دل کوشش به جاست ما را
گر زین خرابه یک دل آباد رفته باشد
از امتداد هجران ترسی که دارم این است
کز یاد او مبادا بیداد رفته باشد
بر عمر رفته افسوس صاحبدلان ندارند
خرمن چو پاک گردید گو باد رفته باشد
بعد از هلاک گشتن دردی که دارم این است
کز دل غمش مبادا ناشاد رفته باشد
با یاد آن یگانه صائب اگر دو عالم
از یاد رفته باشد از یاد رفته باشد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دولت چو نیست باقی بر باد رفته باشد
خوابی که از خیال است از یاد رفته باشد
هوش مصنوعی: وقتی که خوشبختی و ثروت دوام نداشته باشد، به مانند بادی که همه چیز را با خود می‌برد، حالتی که در خواب می‌گذرانیم و ناشی از خیال و تصور است، نیز فراموش می‌شود.
از جمع و خرج هستی چون حاصلی نداریم
اوراق زندگانی بر باد رفته باشد
هوش مصنوعی: از جمع و خرج زندگی، ما هیچ حاصل و نتیجه‌ای نداریم؛ بنابراین، شائبه‌ای وجود دارد که ورق‌های عمر ما به هدر رفته باشد.
هرکس که زندگی را در بندگی سرآورد
امید هست از اینجا آزاد رفته باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که زندگی‌اش را در بندگی و اطاعت از خدا بگذراند، امید دارد که از این دنیا آزاد شود و به سعادت برسد.
زین صیدگاه ما را دل‌بستگی به دام است
چون دام هست در خاک صیاد رفته باشد
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گویند که ما به دلایلی به اینجا وابسته‌ایم و همچنان که دام‌هایی در این خاک وجود دارند، ممکن است صیاد هم در اینجا باشد. یعنی این وابستگی ناشی از وجود چیزهایی است که در این مکان وجود دارد و می‌تواند ما را به خود جذب کند.
پیچیده است در کوه آواز تیشه او
هرچند از نظرها فرهاد رفته باشد
هوش مصنوعی: آوای تیشه فرهاد در دل کوه‌ها پیچیده و طنین‌انداز است، حتی اگر خود او از دیده‌ها پنهان شده باشد.
در جمع کردن دل کوشش به جاست ما را
گر زین خرابه یک دل آباد رفته باشد
هوش مصنوعی: در تلاش برای بدست آوردن دل و محبت، باید سخت کوشید. اگر از این ویرانی یک دل آباد و شاداب به دست بیاید، بسیار ارزشمند خواهد بود.
از امتداد هجران ترسی که دارم این است
کز یاد او مبادا بیداد رفته باشد
هوش مصنوعی: از دوری و جدایی که احساس می‌کنم، نگرانم که مبادا در یاد او، سختی‌ها و بی‌عدالتی‌ها او را فراموش کرده باشد.
بر عمر رفته افسوس صاحبدلان ندارند
خرمن چو پاک گردید گو باد رفته باشد
هوش مصنوعی: بر عمر گذشته افسوس می‌خورم، زیرا صاحبدلان هیچ‌گاه به آن نمی‌پردازند. وقتی که زندگی از آلودگی‌ها پاک شد، دیگر به یاد آن لحظات نمی‌افتیم و گویی مانند بادی رفته است.
بعد از هلاک گشتن دردی که دارم این است
کز دل غمش مبادا ناشاد رفته باشد
هوش مصنوعی: بعد از آنکه نابود شدم، دردی که دارم این است که مبادا دل او از غم من شاد شده باشد.
با یاد آن یگانه صائب اگر دو عالم
از یاد رفته باشد از یاد رفته باشد
هوش مصنوعی: اگر به خاطر یاد آن یگانه و خاص، دو جهان هم فراموش شده باشد، برای من هیچ اهمیتی ندارد.