گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۵۵

شب زنده دار را دل روشن چو ماه گردد
از خواب روز دلها چون شب سیاه گردد
تا صفحه نانوشته است آسوده از تماشاست
در روزگار خط حسن عاشق نگاه گردد
در ترک اعتبارست گرهست اعتباری
چون سر برهنه گردید گردون کلاه گردد
در لامکان کند سیر آه سبک عنانش
آن را که قامت او سر مشق آه گردد
همت فرو نیارد سر پیش تنگ چشمان
کی تیغ کوه سیراب از آب چاه گردد
از بی نیازی حق زاهد خبر ندارد
تا منفعل ز طاعت بیش از گناه گردد
با راستان عداوت صائب شگون ندارد
مار اجل رسیده بر گرد راه گردد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب زنده دار را دل روشن چو ماه گردد
از خواب روز دلها چون شب سیاه گردد
هوش مصنوعی: شب زنده‌دار که بیدار است، دلش مانند ماه روشن می‌شود، اما وقتی روز فرامید، دل‌ها مانند شب تاریک می‌شوند.
تا صفحه نانوشته است آسوده از تماشاست
در روزگار خط حسن عاشق نگاه گردد
هوش مصنوعی: تا زمانی که هنوز چیزی نوشته نشده، از تماشای آن راحت هستیم؛ اما وقتی که خطوط عشق و زیبایی آغاز می‌شود، دل عاشق در انتظار آن نگاه به شدت مضطرب خواهد شد.
در ترک اعتبارست گرهست اعتباری
چون سر برهنه گردید گردون کلاه گردد
هوش مصنوعی: از آنجا که در مسائل مختلف اعتبار اهمیت دارد، وقتی جهان از حجاب و ظاهرسازی رها شود، مثل نداشتن کلاه، به حقیقت واقعی خود نمایش داده می‌شود.
در لامکان کند سیر آه سبک عنانش
آن را که قامت او سر مشق آه گردد
هوش مصنوعی: در جایی که هیچ مکان و محدوده‌ای وجود ندارد، آهی سبک و رها از قید و بند به پرواز درمی‌آید. این آه به نحوی است که قامت و زیبایی او الهام‌بخش و سرمشق آفرینش آه می‌شود.
همت فرو نیارد سر پیش تنگ چشمان
کی تیغ کوه سیراب از آب چاه گردد
هوش مصنوعی: خواست و ارادهٔ قوی انسان هیچ‌گاه در برابر چشمان تنگ‌نظر تسلیم نمی‌شود. آیا ممکن است که تیغ کوه به وسیلهٔ آب چاه سیراب گردد؟
از بی نیازی حق زاهد خبر ندارد
تا منفعل ز طاعت بیش از گناه گردد
هوش مصنوعی: زاهدی که به نیازمندی‌های حقیقی آگاه نیست، نمی‌تواند درک کند که وقتی با طاعت شاداب می‌شود، از گناه نیز بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
با راستان عداوت صائب شگون ندارد
مار اجل رسیده بر گرد راه گردد
هوش مصنوعی: عداوت با انسان‌های راست‌گو و درستکار عاقبت خوبی ندارد، مانند ماری که در موقعیت خطرناک و در انتظار مرگ قرار دارد.