غزل شمارهٔ ۴۴۴۵
یک شعله شوخ است که دیدار نماید
گاه از شجر طور وگه از دار نماید
گاهی چو تبسم ز لب غنچه بخندد
گاهی چو خلش از مژه خار نماید
سر حلقه تسبیح شود گه چو موذن
چون تاب گه از رشته زنارنماید
توفیق کلاه نمدفقر نیابد
هر کس که به ما طره دستار نماید
تا یافته بلبل که در آن بزم رهم نیست
گل را به من از دور به منقار نماید
شد دست ودل مشتریان در پی یوسف
گوهر چه درین سردی بازارنماید
طوطی بچشانم به تو شیرین سخنی را
گر رو به من آن باعث گفتار نماید
عیاری زلف است پریشانی ظاهر
پر کاری چشم است که بیمارنماید
صائب سخن تازه من آب حیات است
کی روی به هر تشنه دیدارنماید
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک شعله شوخ است که دیدار نماید
گاه از شجر طور وگه از دار نماید
هوش مصنوعی: شعلهای بازیگوش است که گاهی از درخت طور (کوه طور) نمایان میشود و گاهی از دار (چوب دار) جلوهگری میکند.
گاهی چو تبسم ز لب غنچه بخندد
گاهی چو خلش از مژه خار نماید
هوش مصنوعی: گاهی لب غنچه با لبخندی زیبا شکوفا میشود، و گاهی نیز مژهها به مانند خار، سخت و تند به نظر میآیند.
سر حلقه تسبیح شود گه چو موذن
چون تاب گه از رشته زنارنماید
هوش مصنوعی: چنین میتوان گفت که در اینجا به جریان زندگی و حوادثی که به ما میآید اشاره کرده است. مانند صدای مؤذن که فراخوان به نماز است و حلقه تسبیح که به هم پیوستگی و نظم اشاره دارد. هنگامی که او از تسبیح خارج میشود، نشان از تغییر و حرکت به سمت دیگر دارد. این تصویر از دور و نزدیک شدن، نشانهای از رفت و آمد حوادث در زندگی است.
توفیق کلاه نمدفقر نیابد
هر کس که به ما طره دستار نماید
هوش مصنوعی: هر کسی که به ما احترام بگذارد و در حق ما نیکی کند، هرگز به بدبختی و فقر دچار نخواهد شد.
تا یافته بلبل که در آن بزم رهم نیست
گل را به من از دور به منقار نماید
هوش مصنوعی: بلبل متوجه شده که در آن جشن و سرور، جایی برای او وجود ندارد، بنابراین از دور برای من گل را به منقار خود نشان میدهد.
شد دست ودل مشتریان در پی یوسف
گوهر چه درین سردی بازارنماید
هوش مصنوعی: مشتریان در پی پیدا کردن یوسف گوهری هستند و در این بازار سرد، حس و حال و اشتیاق آنها همچنان زنده است.
طوطی بچشانم به تو شیرین سخنی را
گر رو به من آن باعث گفتار نماید
هوش مصنوعی: اگر طوطی را به تو شیرین سخنی بگویم، فقط به خاطر این است که آن طوطی از من یاد گرفته و اگر به من توجه کند، میتواند به خوبی سخن بگوید.
عیاری زلف است پریشانی ظاهر
پر کاری چشم است که بیمارنماید
هوش مصنوعی: زلفی که درهم است، نشانهای از زیبایی و فریبندگی است و چشمی که پرکار و پرجنب و جوش به نظر میرسد، میتواند احساس نگرانی و اضطراب را به دیگران منتقل کند.
صائب سخن تازه من آب حیات است
کی روی به هر تشنه دیدارنماید
هوش مصنوعی: سخنان نو و تازه من مانند آب حیات است که میتواند هر شخص تشنهای را سیراب کند و به او زندگی بخشد.