گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۴۰

هویی که مرا از دل دیوانه برآید
دودی است که از خرمن پروانه برآید
داغ من سودازده از زیر سیاهی
چون چهره لیلی ز سیه خانه برآید
تا حشر شود واله دیوانگی من
طفلی که به دنبال من از خانه برآید
از موج محابا نکند شورش دریا
زنجیر کی از عهده دیوانه برآید
کامی که بود عاجز ازان گردش افلاک
در میکده از گردش پیمانه برآید
ریحان بهشت است براو شام غریبان
بازلف تو هر دست که چون شانه برآید
روزی که من از گوشه بتخانه برآید
فریاد زناقوس غریبانه برآید
احرامی هر کس بود از پرده پندار
در کعبه رود از در بتخانه برآید
از دل به نصیحت نرود بیخودی عشق
از دیده کجا خواب به افسانه برآید
پیوسته بود در دل ممسک غم دنیا
این جغد محال است ز ویرانه برآید
از نفس حذر بیش کن از دشمن خارج
زان آب بیندیش که از خانه برآید
دیگر نزند جوش طرب سینه خمها
صائب اگر از گوشه میخانه برآید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هویی که مرا از دل دیوانه برآید
دودی است که از خرمن پروانه برآید
هوش مصنوعی: صدایی که از دل دیوانه من بلند می‌شود، همانند دودی است که از آتش پروانه به‌دست می‌آید.
داغ من سودازده از زیر سیاهی
چون چهره لیلی ز سیه خانه برآید
هوش مصنوعی: درد و رنج من، مثل نشانه‌ای عاشقانه و سوزان، از عمق تاریکی بیرون می‌آید، همان‌طور که زیبایی چهره لیلی از یک مکان تاریک نمایان می‌شود.
تا حشر شود واله دیوانگی من
طفلی که به دنبال من از خانه برآید
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، بی‌تابی و جنون من مانند کودکی خواهد بود که با شوق و هیجان از خانه به دنبال من می‌آید.
از موج محابا نکند شورش دریا
زنجیر کی از عهده دیوانه برآید
هوش مصنوعی: دریا هرگز از ترس دچار شورش نمی‌شود، همان‌طور که زنجیر نمی‌تواند دیوانه‌ای را مهار کند.
کامی که بود عاجز ازان گردش افلاک
در میکده از گردش پیمانه برآید
هوش مصنوعی: کسی که از گردش و تحولات جهان ناتوان است، در میکده به خاطر چرخش پیمانه و نوشیدن، به شادی و سرخوشی می‌رسد.
ریحان بهشت است براو شام غریبان
بازلف تو هر دست که چون شانه برآید
هوش مصنوعی: ریحان گل خوشبو و زیباست که در بهشت می‌روید، اما در شام غریبان، وقتی شکت تو رو از دست می‌دهند، مانند شانه‌ای که در میان موها بیرون آمده باشد، درد و غم را به همراه دارد.
روزی که من از گوشه بتخانه برآید
فریاد زناقوس غریبانه برآید
هوش مصنوعی: روزی که من از گوشه معبد خارج شوم، صدای نواختن زنگی غمگین و بی‌کس به گوش خواهد رسید.
احرامی هر کس بود از پرده پندار
در کعبه رود از در بتخانه برآید
هوش مصنوعی: هر کس که از زنجیره‌ی افکار و تصورات خود رها شود و به حقیقت نزدیک گردد، همچون کسی که با احرام به کعبه می‌رود، از درهایی دیگر و به جهانی تازه و معنادار قدم می‌گذارد.
از دل به نصیحت نرود بیخودی عشق
از دیده کجا خواب به افسانه برآید
هوش مصنوعی: عشق واقعی از دل انسان خارج نمی‌شود و اگر از دل برود، دیگر نمی‌توان به‌راحتی آن را به خواب یا خیال آورد.
پیوسته بود در دل ممسک غم دنیا
این جغد محال است ز ویرانه برآید
هوش مصنوعی: غم و اندوه دنیا همواره در دل انسان وجود دارد و نمی‌تواند از دل ویرانه‌ها و خرابیش به راحتی بیرون بیاید.
از نفس حذر بیش کن از دشمن خارج
زان آب بیندیش که از خانه برآید
هوش مصنوعی: از نفس خود بیشتر دوری کن، زیرا دشمن را نیز از آنplace جدا کن. به آن آبی فکر کن که از خانه خارج می‌شود.
دیگر نزند جوش طرب سینه خمها
صائب اگر از گوشه میخانه برآید
هوش مصنوعی: اگر صدای شادی و طرب از دل سینه‌ی خم‌ها بلند نشود، و به گوشه‌ای از میخانه نرسد، دیگر جشنی در کار نخواهد بود.