گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۳۳

آهی که ز دلهای هوسناک برآید
دودی است که از بوته خاشاک برآید
در سوزش دل کوش که در مزرعه امکان
تخمی که شود سوخته از خاک برآید
بیرون نبرد سرکشی از خوی نکویان
گر آه جگر سوز به افلاک برآید
از باده گلرنگ مرا باز شود دل
از گریه گره گر ز رگ تاک برآید
صبحی که تو از دل سیهی خنده شماری
آهی است که از سینه افلاک برآید
از گنج به افسون نکند مار جدایی
قارون چه خیال است که از خاک برآید
آهی که کند داغ جگر گاه فلک را
از سینه گرم و دل غمناک برآید
از تیرگی بخت مکن شکوه که این دود
صائب ز دل شعله ادراک برآید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آهی که ز دلهای هوسناک برآید
دودی است که از بوته خاشاک برآید
هوش مصنوعی: احساسات عمیق و آرزوهای درونی که از دل‌های پرشور و خواستگار برخیزد، مانند دودی است که از یک آتش خفی و کوچک به وجود می‌آید.
در سوزش دل کوش که در مزرعه امکان
تخمی که شود سوخته از خاک برآید
هوش مصنوعی: دل خود را با تلاش و جدیت تسلیم نکن و در سختی‌ها ناامید مشو، زیرا همان‌طور که دانه‌های سوخته در زمین، می‌توانند جوانه بزنند، در زندگی نیز امکان موفقیت حتی از دلایلی که به نظر ناامیدکننده می‌آیند وجود دارد.
بیرون نبرد سرکشی از خوی نکویان
گر آه جگر سوز به افلاک برآید
هوش مصنوعی: اگر از دل انسان‌های خوب و نیکوکار فریاد و آهی بلند شود، دیگر هیچ کسی نمی‌تواند جلوی سرکشی و فساد را بگیرد.
از باده گلرنگ مرا باز شود دل
از گریه گره گر ز رگ تاک برآید
هوش مصنوعی: از شراب رنگین، دلم از اندوه رها می‌شود، اگر چه این حس از رگ‌های تاک به وجود آید.
صبحی که تو از دل سیهی خنده شماری
آهی است که از سینه افلاک برآید
هوش مصنوعی: صبحی که تو با خنده‌ات دل شب تیره را روشن می‌کنی، مانند آهی است که از اعماق آسمان بلند می‌شود.
از گنج به افسون نکند مار جدایی
قارون چه خیال است که از خاک برآید
هوش مصنوعی: این شعر به ما می‌گوید که هرگز نباید به جدایی یا دوری از چیزهای باارزش و گران‌بها فکر کرد. مثل اینکه ماری نمی‌تواند از گنجی که قارون دارد جدا شود و این فقط یک خیال است که چیزی از خاک برآید و ارزشمند شود. در واقع، این شعر به ما گوشزد می‌کند که حقیقت‌ها و ارزش‌های واقعی در جای خود باقی می‌مانند و نمی‌توان آنها را به سادگی از دست داد.
آهی که کند داغ جگر گاه فلک را
از سینه گرم و دل غمناک برآید
هوش مصنوعی: زمانی که دل انسان از درد و غم پر شود، گاهی آن چنان فریادی سر می‌دهد که حتی آسمان را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.
از تیرگی بخت مکن شکوه که این دود
صائب ز دل شعله ادراک برآید
هوش مصنوعی: از بدبیاری و تیره‌بختی خود نگران نباش، زیرا این درد و پریشانی از درون احساسات و شناخت عمیق تو ناشی می‌شود.