غزل شمارهٔ ۴۴۲۸
آه از دل جویای تو بیتاب برآید
غواص نفس سوخته از آب برآید
قانع به شکایت نگشاید لب خود را
زین زخم محال است که خوناب برآید
در روز چسان جلوه کند کرم شب افروز
با روی تو چون ماه جهانتاب برآید
از آه اثر در دل معشوق توان کرد
گوهر اگر از بحر به قلاب برآید
از تشنه لبی رفت مرا دست ودل از کار
جایی که ز ناخن به زمین آب برآید
بی خواست تراوش کند آه از دل پرخون
غواص نفس سوخته ازآب برآید
در دیده صیاد بهشتی است کمینگاه
زاهد به چه تقریب به محراب برآید
بیقدر گرامی شود از گوشه عزلت
باران ز صدف گوهر سیراب برآید
صائب چه کند حوصله با زور می ناب
ویرانه کی از عهده سیلاب برآید
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آه از دل جویای تو بیتاب برآید
غواص نفس سوخته از آب برآید
هوش مصنوعی: دل longing و بیتابی برای تو به سر میدهد. غواصی که نفسش به شدت آسیب دیده، از زیر آب بیرون میآید.
قانع به شکایت نگشاید لب خود را
زین زخم محال است که خوناب برآید
هوش مصنوعی: کسی که به ناامیدی راضی شده، هرگز لب به شکایت نخواهد گشود، زیرا از درد عمیق او، نمیتوان انتظاری جز ظهور خونین و عذابآور داشت.
در روز چسان جلوه کند کرم شب افروز
با روی تو چون ماه جهانتاب برآید
هوش مصنوعی: در روز چگونه میتواند نور شبتاب با چهره زیبای تو بروز کند، در حالی که چهرهات مانند ماه روشنایی میبخشد؟
از آه اثر در دل معشوق توان کرد
گوهر اگر از بحر به قلاب برآید
هوش مصنوعی: اگر از دل معشوق آثاری به وجود آید، میتوان همانند استخراج گوهر از دریا، از درد و آه دل گنجی ارزشمند به دست آورد.
از تشنه لبی رفت مرا دست ودل از کار
جایی که ز ناخن به زمین آب برآید
هوش مصنوعی: از تشنگی و نیاز به آب، مرا دلسرد و بیحوصله کرده است، بهگونهای که حتی از زمین شاید با ناخن هم بتوانم آب را خارج کنم.
بی خواست تراوش کند آه از دل پرخون
غواص نفس سوخته ازآب برآید
هوش مصنوعی: آه و نالهای از دل مجروح و پر درد من به بیرون میآید که مانند غواصی است که پس از غرق شدن به سطح آب میآید و نفسش به شدت گرفته است.
در دیده صیاد بهشتی است کمینگاه
زاهد به چه تقریب به محراب برآید
هوش مصنوعی: در نگاه صیاد، بهشت در انتظار است. زاهد باید بداند که چه اندازه نزدیک است تا به محل عبادت خود برسد.
بیقدر گرامی شود از گوشه عزلت
باران ز صدف گوهر سیراب برآید
هوش مصنوعی: هرچند گاهی انسان در گوشهای از تنهایی یا عزلت به سر میبرد، اما باز هم میتواند ارزش و اهمیت خود را دریابد. مانند بارانی که به رغم بیاعتنایی بعضی، درصدف گوهر مینشیند و جان تازهای به آن میبخشد.
صائب چه کند حوصله با زور می ناب
ویرانه کی از عهده سیلاب برآید
هوش مصنوعی: صائب چه کار میتواند کند وقتی که با می ناب در ویرانی است، در حالی که سیلابها از عهده هیچکس برنمیآیند؟

صائب