غزل شمارهٔ ۴۴۱۸
سوز دل عاشق ز تماشا ننشیند
از باد بهار آتش سوداننشیند
مجنون تو بر دامن صحرا ننشیند
این گرد به هردامنی از پاننشیند
در کوی مکافات محال است که آخر
یوسف به سر راه زلیخاننشیند
در جیب صدف گوهرشهوارنماند
در دامن مریم دل عیسی ننشیند
بر صدر بود چشم تواضع طلبان را
آسوده بود هرکه به بالاننشیند
آن را که درست است ارادت به توکل
بی کشتی نشکسته به دریاننشیند
هر جا که رود قافله در کار ندارد
آن را که نشان قدم از پاننشیند
گر باد مرادست و گر باد مخالف
از جوش طرب سینه دریا ننشیند
از سینه کشیدن نفس سرد محال است
تادیگ دل از جوش تمنا ننشیند
آنجا که کند ابر کرم قامت خود راست
عصیان نه غباری است که ازپاننشیند
صائب دل هر کس که رمیده است زدنیا
شرط است که با مردم دنیاننشیند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوز دل عاشق ز تماشا ننشیند
از باد بهار آتش سوداننشیند
هوش مصنوعی: دل عاشق به زیباییهای بهار نمیتواند بیتفاوت بماند و از آن لذت ببرد؛ چون آتش عشق درونش برای همیشه شعلهور است و نمیتواند آرام بگیرد.
مجنون تو بر دامن صحرا ننشیند
این گرد به هردامنی از پاننشیند
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر عشق تو در دشت و صحرا آرام نمینشیند و این غم و درد، او را در هر جایی آزار میدهد.
در کوی مکافات محال است که آخر
یوسف به سر راه زلیخاننشیند
هوش مصنوعی: در مسیر سختیها و چالشها، غیرممکن است که یوسف بهراحتی در برابر زلیخا قرار گیرد.
در جیب صدف گوهرشهوارنماند
در دامن مریم دل عیسی ننشیند
هوش مصنوعی: در جیب صدف، زیبایی و جذابیت باقی نمیماند و در دامن مریم، عشق و محبت نمیتواند جا بگیرد.
بر صدر بود چشم تواضع طلبان را
آسوده بود هرکه به بالاننشیند
هوش مصنوعی: چشمها و نگاههای کسانی که تواضع دارند، به تماشای تو نشسته است و هر کسی که به بلندا و مقام برتر دست یافته، آسوده خاطر و آرام است.
آن را که درست است ارادت به توکل
بی کشتی نشکسته به دریاننشیند
هوش مصنوعی: کسی که واقعاً به خداوند توکل کرده باشد، در برابر مشکلات و چالشها مانند یک دریانورد است که با کشتیاش به دریا میرود و از ترس طوفان و امواج نمیهراسد.
هر جا که رود قافله در کار ندارد
آن را که نشان قدم از پاننشیند
هوش مصنوعی: هر جا که کاروان برود، آنجا کسی وجود ندارد که نشان قدمی از نشستن داشته باشد.
گر باد مرادست و گر باد مخالف
از جوش طرب سینه دریا ننشیند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر باد، آنچه که میخواهیم را به ما بدهد یا برعکس، اگر باد به خلاف آرزوهایمان بوزد، احساس شادی و نشاط در دل ما و دریا کم نمیشود. به عبارت دیگر، حالتی از سرزندگی و شادمانی در وجود ما وجود دارد که تحت تأثیر شرایط خارجی تغییر نمیکند.
از سینه کشیدن نفس سرد محال است
تادیگ دل از جوش تمنا ننشیند
هوش مصنوعی: نمیتوان نفس سرد را به راحتی کشید، زیرا دل همیشه از عشق و خواستهها پرشور و در حال جوشیدن است.
آنجا که کند ابر کرم قامت خود راست
عصیان نه غباری است که ازپاننشیند
هوش مصنوعی: در جایی که ابرهای آسمانی قامت خود را به سمت بالا میکشند و سرکشی میکنند، دیگر هیچ نشانهای از غبار وجود ندارد که بتوان آن را از بین برد.
صائب دل هر کس که رمیده است زدنیا
شرط است که با مردم دنیاننشیند
هوش مصنوعی: دل کسی که از دنیا دور شده، باید بپذیرد که با آدمهای دنیا نشیند و ارتباط برقرار کند.

صائب