غزل شمارهٔ ۴۴۱۴
تا حسن گلو سوز تو در جان شرر افکند
در سینه من داغ مکرر سپر افکند
من خرده جان را چو شرر باختم اینجا
پروانه درین راه اگر بال و پر افکند
تا سبزه وگل هست ز می توبه حرام است
نتوان غم دل را به بهار دگر افکند
دستی که به آرایش زلف سخن آموخت
اخگر نتواند ز گریبان بدر افکند
در دامن تسلیم در آویز که چون تاک
هردم نتوان دست به شاخ دگر افکند
از هیچ دلی نیست که اگاه نباشم
از بس که مرا درد طلب دربدر افکند
هنگامه ارباب سخن چون نشود گرم
صائب سخن از مولوی روم در افکند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا حسن گلو سوز تو در جان شرر افکند
در سینه من داغ مکرر سپر افکند
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی تو، مانند آتش در گلو، جان من را در مینوردد و در دل من زخمهای مکرر به جا میگذارد.
من خرده جان را چو شرر باختم اینجا
پروانه درین راه اگر بال و پر افکند
هوش مصنوعی: من در اینجا جان کوچک خود را همچون جرقهای از دست دادهام، وگرنه پروانهای در این مسیر اگر بال و پر خود را بگشاید، نشانهای از عشق و جانفشانی است.
تا سبزه وگل هست ز می توبه حرام است
نتوان غم دل را به بهار دگر افکند
هوش مصنوعی: تا زمانی که طبیعت زنده و سرسبز است، نباید از می و شادی دوری کرد و نمیتوان غم و اندوه دل را به بهار دیگری موکول کرد.
دستی که به آرایش زلف سخن آموخت
اخگر نتواند ز گریبان بدر افکند
هوش مصنوعی: دستی که هنر آرایش و زیبا کردن سخن را دارد، هرگز نمیتواند آتش را از گریبان خود بیرون کند.
در دامن تسلیم در آویز که چون تاک
هردم نتوان دست به شاخ دگر افکند
هوش مصنوعی: در آغوش تسلیم قرار بگیر و همواره به آن بچسب، چون نمیتوانی به راحتی دست به تغییرات جدید بزنی.
از هیچ دلی نیست که اگاه نباشم
از بس که مرا درد طلب دربدر افکند
هوش مصنوعی: هیچ دلی نیست که من از حالش بیخبر باشم، زیرا به خاطر درد و خواستهام، به هر سمت و سویی در جستجوی آن رفتهام.
هنگامه ارباب سخن چون نشود گرم
صائب سخن از مولوی روم در افکند
هوش مصنوعی: زمانی که سخنران بزرگ در حال بیان سخن باشد و اوضاع به شدت مشغول و شلوغ شود، قوای بیانی صائب از مولوی روم به تماشا انداخته میشود.
حاشیه ها
1397/08/01 20:11
امیر
با سلام در بیت : دستی که به آرایش زلف سخن آموخت زلفت صحیح است که از قلم افتاده است

صائب