غزل شمارهٔ ۴۴۱۳
آنها که به فردوس رخ یار فروشند
از سادگی آیینه به زنگار فروشند
گنج دو جهان قیمت یک چشم زدن نیست
گر زان که به زر لذت دیدار فروشند
درد دل بیمار به هرکس نتوان گفت
این جنس گران را به پرستار فروشند
سازند عیان محضر بیمغزی خود را
جمعی که به هم طره دستار فروشند
بیزرق و ریا نیست نماز شب زاهد
معیوب بود هرچه شب تار فروشند
چون یوسف از امداد خسیسان مرو از راه
کز چاه برآرند و به بازار فروشند
مفروش دلی را چو خریدی به دو عالم
کاین نیست متاعی که به بازار فروشند
پروانه سبق برد ز بلبل به خموشی
حیف است که کردار به گفتار فروشند
بیمغز گروهی که به آشفتهدماغان
چون صبح پریشانی دستار فروشند
صائب مگشا لب که به بازار خموشان
در جیب صدف گوهر شهوار فروشند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنها که به فردوس رخ یار فروشند
از سادگی آیینه به زنگار فروشند
هوش مصنوعی: افرادی که زیبایی و خوشبختی را با نگاه به چهره محبوب خود معامله میکنند، از روی سادهلوحی و نادانی، حقیقت را به چیزهایی بیارزش تبدیل میکنند.
گنج دو جهان قیمت یک چشم زدن نیست
گر زان که به زر لذت دیدار فروشند
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که ارزش گنجینههای دو جهان، حتی به اندازه یک چشم به هم زدن نمیارزد، اگر آن را با لذت دیدار معشوق و چیزهایی از این دست مقایسه کنیم. به عبارتی، ارزش معنوی و عاطفی عشق و دیدار محبوب، بسیار بالاتر از هر چیز مادی است.
درد دل بیمار به هرکس نتوان گفت
این جنس گران را به پرستار فروشند
هوش مصنوعی: شخص نمیتواند مشکلات و دردهای عمیق خود را با هر کسی در میان بگذارد و این احساسات و عواطف سنگین را فقط به کسی میسپارند که واقعا بتواند از آنها مراقبت کند.
سازند عیان محضر بیمغزی خود را
جمعی که به هم طره دستار فروشند
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که افرادی که در محافل عمومی یا اجتماعات حاضر میشوند، در واقع به نمایاندن عدم درک و فهم خود مشغولند. به عبارتی، آنها فقط به ظواهر و نمای خارجی اهمیت میدهند و در تلاشند که با نمایش هنر و آراستگی ظاهری، خود را به دیگران معرفی کنند، در حالی که در درون بیمحتوا هستند.
بیزرق و ریا نیست نماز شب زاهد
معیوب بود هرچه شب تار فروشند
هوش مصنوعی: نماز شب زاهد خالی از هر گونه تزئین و فریب است، چرا که هر چیزی که در شب تار بفروشند، اصالت و ارزش واقعیاش را از دست میدهد.
چون یوسف از امداد خسیسان مرو از راه
کز چاه برآرند و به بازار فروشند
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه برخی افراد ممکن است به دنبال سودجویی و خراب کردن نام دیگران باشند، بهتر است از مسیرهایی که به بیاعتباری و تنگدستی منجر میشود دوری کنی. باید مراقب باشی که تحت تأثیر کسانی قرار نگیری که ممکن است به قصد ناراحت کردن تو، به تو آسیب برسانند.
مفروش دلی را چو خریدی به دو عالم
کاین نیست متاعی که به بازار فروشند
هوش مصنوعی: اگر دلی را خریدی، آن را به کسی نفروش، چون چنین اختیاری در دنیا وجود ندارد که چیزی به ارزش دل در بازار وجود داشته باشد.
پروانه سبق برد ز بلبل به خموشی
حیف است که کردار به گفتار فروشند
هوش مصنوعی: پروانه با سکوت خودش از بلبل پیشی گرفته است؛ افسوس که عمل یک فرد را با حرفهایش معامله کنند.
بیمغز گروهی که به آشفتهدماغان
چون صبح پریشانی دستار فروشند
هوش مصنوعی: گروهی که بدون تفکر عمل میکنند، مانند افرادی هستند که در میان صبح و آشفتهگی خود، به کسانی که در وضعیت نامنظمی هستند، ادعاهای بیپایهای مطرح میکنند.
صائب مگشا لب که به بازار خموشان
در جیب صدف گوهر شهوار فروشند
هوش مصنوعی: ساکت باش و لب از خموشی مگشای، زیرا در میان خاموشان، جواهرات گرانبهایی وجود دارد که به راحتی به فروش میرسند.
حاشیه ها
1393/08/17 10:11
حسین کریمی
درود بر شما.
بیت دوم واژه قیمت دوبار پشت سرهم آمده است و وزن شعر را بهم ریخته است .
اگر گفته من درست است خواهشمندم اصلاح فرمایید.
با سپاس
حسین کریمی
1401/03/29 14:05
مهیار پیرکوهی
ای کاش در مورد این شعر اطلاعات بیشتری داشتم.
شعر فوقالعاده ای است اما حاشیه ای برای آن نوشته نشده

صائب