گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۰۶

داغی که مرا بر دل دیوانه گذارند
شمعی است که بر تربت پروانه گذارند
جمعی که قدم بر در میخانه گذارند
شرط است که سربر خط پیمانه گذارند
از بیخبران شو که کلید درخلدست
پایی که درین مرحله مستانه گذارند
بر شعله بیباک بود سیلی صرصر
دستی که مرا بر دل دیوانه گذارند
مستان خرابات به یادلب ساقی است
گاهی لب اگر بر لب پیمانه گذارند
غافل مشواز حلقه تسبیح شماران
زان دام بیندیش که از دانه گذارند
بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد
تا کعبه روان روی به بتخانه گذارند
من در چه شمارم که تذروان بهشتی
دل بر گره دام تو چون دانه گذارند
افلاک کمانخانه وما تیر سبکسیر
ما را چه خیال است درین خانه گذارند
مسطر بود از خودقلم راست روان را
آن به که عنان دل دیوانه گذارند
چون پرتو خورشید برآیندتهیدست
آنها که قدم بر در هر خانه گذارند
رمزی است ز پاس ادب عشق که مرغان
شب نوبت پرواز به پروانه گذارند
صائب بزدا زنگ غم از دل که شود خشک
باغی که در او سبزه بیگانه گذارند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داغی که مرا بر دل دیوانه گذارند
شمعی است که بر تربت پروانه گذارند
هوش مصنوعی: دردی که بر دل خاموش و بی‌قرار من فرود آمده، مانند شمعی است که بر مزار پروانه‌ای روشن می‌شود.
جمعی که قدم بر در میخانه گذارند
شرط است که سربر خط پیمانه گذارند
هوش مصنوعی: افرادی که به در میخانه نزدیک می‌شوند، باید آمادگی داشته باشند که قدم به عرصه نوشیدن بگذارند.
از بیخبران شو که کلید درخلدست
پایی که درین مرحله مستانه گذارند
هوش مصنوعی: از نادانان فاصله بگیر، چون کلید ورود به بهشت در دستان کسی است که با شجاعت و سرمستی از این مرحله عبور کند.
بر شعله بیباک بود سیلی صرصر
دستی که مرا بر دل دیوانه گذارند
هوش مصنوعی: در برابر آتش بی‌پروا، وزش باد خنکی به مانند دستی است که مرا بر دل دیوانه می‌نوازد.
مستان خرابات به یادلب ساقی است
گاهی لب اگر بر لب پیمانه گذارند
هوش مصنوعی: افراد مست در میخانه به یاد لب‌های ساقی می‌افتند و گاهی لب‌های خود را بر لبهٔ پیمانه می‌گذارند.
غافل مشواز حلقه تسبیح شماران
زان دام بیندیش که از دانه گذارند
هوش مصنوعی: از یاد نبرده که در جریان زندگی، همچون دانه‌های تسبیح، هر لحظه و هر انتخاب ممکن است شما را به دام‌هایی بکشاند. بهتر است به عواقب و پیامدهای کارهایتان فکر کنید.
بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد
تا کعبه روان روی به بتخانه گذارند
هوش مصنوعی: ای معشوق، نقابت را بردار و زیبایی خود را نشان بده تا مردم از عشق تو به سوی معبدمان بروند و به پرستش بپردازند.
من در چه شمارم که تذروان بهشتی
دل بر گره دام تو چون دانه گذارند
هوش مصنوعی: من در چه جایگاهی هستم که فرشتگان بهشتی دل‌های خود را مانند دانه‌ای در دام تو قرار می‌دهند.
افلاک کمانخانه وما تیر سبکسیر
ما را چه خیال است درین خانه گذارند
هوش مصنوعی: آسمان‌ها محل نگهداری کمان است و ما تیرهای سبک‌بار آن. چه تصوری داریم که در این مکان قرار بگیریم؟
مسطر بود از خودقلم راست روان را
آن به که عنان دل دیوانه گذارند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که باید از خود و احساسات داخلی خود پیروی کرد و اجازه داد که دل دیوانه و آزاد باشد؛ بهتر است بر زندگی و احساسات خود کنترل داشته باشیم تا اینکه اجازه بدهیم عوامل خارجی و دیگران بر ما تسلط پیدا کنند.
چون پرتو خورشید برآیندتهیدست
آنها که قدم بر در هر خانه گذارند
هوش مصنوعی: زمانی که نور خورشید به زمین می‌تابد، افرادی که وارد هر خانه‌ای می‌شوند مانند آن نور تابناک هستند.
رمزی است ز پاس ادب عشق که مرغان
شب نوبت پرواز به پروانه گذارند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که عشق دارای احترامی خاص است که موجب می‌شود پرندگان شب، هنگام پرواز، اجازه دهند پروانه‌ها عبور کنند. این نشان‌دهنده تأثیر ادب و محبت در روابط و تعاملات است.
صائب بزدا زنگ غم از دل که شود خشک
باغی که در او سبزه بیگانه گذارند
هوش مصنوعی: از دل خود غبار غم را دور کن، زیرا باغی که در آن گیاهان بیگانه رشد کنند، هرگز سبز نخواهد شد.