غزل شمارهٔ ۴۴۰۵
خوش وقت گروهی که در اندیشه یارند
چون کعبه روان روی به دیوار ندارند
در دامن یارند چو آیینه شب وروز
هر چند گرفتار درین گرد وغبارند
دارند بر این سبز چمن سیر چو پرگار
هر چند که چون نقطه مرکز به قرارند
گردن نکشند از خط تسلیم به هر حال
گر بر سر تختند وگربرسر دارند
پوشیده به ظاهر نظر خود ز دو عالم
از داغ درون واله آن لاله عذارند
آه است درین باغ نهالی که نشانند
اشک است درین مزرعه تخمی که بکارند
خود را نشمارند ز ارباب بصیرت
با آن که شرر در جگر سنگ شمارند
آسوده ز سیر فلک و گردش چرخند
حیرت زده جلوه مستانه یارند
آیند چو با خویش کم از مور ضعیفند
در بیخبری پشه سیمرغ شکارند
از خرقه پشمینه توان یافت که این جمع
بی دیده بد نافه آهوی تتارند
چون شبنم پاکیزه گهر جسم گدازان
در دامن گلزار به خورشید سوارند
جمعی که به آن گلشن بیرنگ رسیدند
آسوده ز نیرنگ خزانند وبهارند
قانع به شکار خس وخارند ز گوهر
چون موج گروهی که طلبکار کنارند
جمعی که به این نقش ونگارند نظرباز
محروم ز رخساره بی پرده یارند
صائب خبری نیست نهان از دل ایشان
هر چند به ظاهرخبر از خویش ندارند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش وقت گروهی که در اندیشه یارند
چون کعبه روان روی به دیوار ندارند
هوش مصنوعی: افرادی که در فکر و یاد محبوب خود هستند، خوشبختاند؛ چرا که مانند کعبه، همیشه رو به سوی او دارند و به دیگران توجهی نمیکنند.
در دامن یارند چو آیینه شب وروز
هر چند گرفتار درین گرد وغبارند
هوش مصنوعی: در آغوش محبوب مانند آینهای هستند که روز و شب را نشان میدهند، هرچند که در این گرد و غبار زندگی گرفتار شدهاند.
دارند بر این سبز چمن سیر چو پرگار
هر چند که چون نقطه مرکز به قرارند
هوش مصنوعی: در این چمنزار سبز، افرادی در حال گردش و خوشگذرانی هستند، هرچند که مانند نقطه مرکزی ثابت و بیحرکت به نظر میرسند.
گردن نکشند از خط تسلیم به هر حال
گر بر سر تختند وگربرسر دارند
هوش مصنوعی: نمیتوانند از فرمان تسلیم سرپیچی کنند، حتی اگر در مقام و جایگاه عالی باشند یا بر تخت سلطنت نشسته باشند.
پوشیده به ظاهر نظر خود ز دو عالم
از داغ درون واله آن لاله عذارند
هوش مصنوعی: ظاهر زیبا و جذاب او باعث میشود که هیچکس متوجه درد و راز درونیاش نشود. او همچون لالهای است که در عین زیبایی، از درون داغ و دردمند است.
آه است درین باغ نهالی که نشانند
اشک است درین مزرعه تخمی که بکارند
هوش مصنوعی: در این باغ، نهالی که کاشته میشود از آه و نالهاست، و در این مزرعه، بذرهایی که نهال میشوند، همان اشکها هستند که ریخته میشوند.
خود را نشمارند ز ارباب بصیرت
با آن که شرر در جگر سنگ شمارند
هوش مصنوعی: برخی افراد خود را در کنار صاحبنظران و افرادی که بصیرت دارند، نمیدانند، در حالی که با وجودِ آتش در دل خود، همچنان خود را سنگ مانند و بیاحساس تصور میکنند.
آسوده ز سیر فلک و گردش چرخند
حیرت زده جلوه مستانه یارند
هوش مصنوعی: بیخبر از پیچیدگیهای زندگی و تغییرات آن، تنها به تماشای زیباییهای دلربای معشوقه نشستهاند.
آیند چو با خویش کم از مور ضعیفند
در بیخبری پشه سیمرغ شکارند
هوش مصنوعی: آینده به انسانها قدرتی میدهد که در غفلت و ناآگاهی، همچون مورچه ضعیف میشوند، اما در همان حال، اگر هوشیار باشند، توانایی شکار بزرگترین و قویترین موجودات را دارند.
از خرقه پشمینه توان یافت که این جمع
بی دیده بد نافه آهوی تتارند
هوش مصنوعی: میتوان فهمید که در میان این جمع، افرادی هستند که با ظاهری ساده و بیپرده، مثل آهوی تاتار، زیبایی و لطافتی خاص دارند. اینکه تنها با نگاهی سطحی به لباس یا ظاهرشان قضاوت کنیم، ما را از درک واقعی زیباییشان باز میدارد.
چون شبنم پاکیزه گهر جسم گدازان
در دامن گلزار به خورشید سوارند
هوش مصنوعی: مانند شبنم که زیبا و پاک است، جواهرات بدن در دامن گلها در آفتاب درخشان هستند.
جمعی که به آن گلشن بیرنگ رسیدند
آسوده ز نیرنگ خزانند وبهارند
هوش مصنوعی: گروهی که به آن گلزار بدون رنگ دست یافتهاند، از فریبها و نیرنگهای فصل پاییز و بهار در امان هستند و آرامش دارند.
قانع به شکار خس وخارند ز گوهر
چون موج گروهی که طلبکار کنارند
هوش مصنوعی: آنها که تنها به شکار گیاهان کوچک و ناچیز راضیاند، مانند امواج دریا هستند که فقط در کنار، خواهان چیزهای ارزشمند میگردند.
جمعی که به این نقش ونگارند نظرباز
محروم ز رخساره بی پرده یارند
هوش مصنوعی: گروهی که به زیباییهای ظاهری و چهرهها توجه دارند، از دیدن چهره محبوب بیپرده و بیپوشش محروم هستند.
صائب خبری نیست نهان از دل ایشان
هر چند به ظاهرخبر از خویش ندارند
هوش مصنوعی: این افراد چیزی از دل خود پنهان نمیکنند، حتی اگر به ظاهر چیزی از خودشان نشان ندهند.

صائب