گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴

غمزه‌اش افزود در ایامِ خط بیداد را
زنگِ زهرِ جانستان شد تیغِ این جلّاد را
حسن بی‌‌رحم است، ورنه دودِ تلخِ آهِ من
آب گرداند به چشم آیینهٔ فولاد را
ساده‌لوحی بین که می‌خواهم شکارِ من شود
حلقهٔ چشمی که در دام آورد صیاد را
آتشین‌رویی که من در زلفِ او دل‌بسته‌ام
پنجهٔ خورشید سازد شانهٔ شمشاد را
پنجهٔ مژگانِ گیرایی که من دیدم ازو
زر ز دست‌افشار سازد بیضهٔ فولاد را
آتشِ گُل گر به این دستور گردد شعله‌ور
سرمه سازد در گلوی بلبلان فریاد را
صائب از روی ارادت هر که تن در کار داد
می‌کند دستِ نوازش سیلیِ استاد را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غمزه‌اش افزود در ایامِ خط بیداد را
زنگِ زهرِ جانستان شد تیغِ این جلّاد را
هوش مصنوعی: نگاه فریبنده‌اش در روزهای سخت، ظلم و بی‌عدالتی را بیشتر کرد و تیرکمان سرد، به مانند زهر کشنده، زندگی مرا تحت فشار قرار داد.
حسن بی‌‌رحم است، ورنه دودِ تلخِ آهِ من
آب گرداند به چشم آیینهٔ فولاد را
هوش مصنوعی: حسن بی‌رحم است وگرنه درد و اندوهی که من دارم می‌توانست آینهٔ فولادی را هم بکند.
ساده‌لوحی بین که می‌خواهم شکارِ من شود
حلقهٔ چشمی که در دام آورد صیاد را
هوش مصنوعی: ساده‌لوحی را ببین که من در پی شکار بودنم، اما آن حلقه چشمی که باید مرا به دام بیندازد، خود صیاد را به دام می‌آورد.
آتشین‌رویی که من در زلفِ او دل‌بسته‌ام
پنجهٔ خورشید سازد شانهٔ شمشاد را
هوش مصنوعی: آن کس که با زیبایی‌هایش من را مجذوب کرده، چنان جذاب است که انگار شعله‌های آتش را به بازی می‌گیرد و شانه‌ی درخت شمشاد را به دست می‌گیرد.
پنجهٔ مژگانِ گیرایی که من دیدم ازو
زر ز دست‌افشار سازد بیضهٔ فولاد را
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و فریبنده‌ای که من دیده‌ام، چنان اثری دارد که حتی می‌تواند فلز سخت را به طلا تبدیل کند.
آتشِ گُل گر به این دستور گردد شعله‌ور
سرمه سازد در گلوی بلبلان فریاد را
هوش مصنوعی: اگر آتش گل به این شکل شعله‌ور شود، سرمه‌ای خواهد ساخت که بلبل‌ها در گلویشان فریاد خواهند زد.
صائب از روی ارادت هر که تن در کار داد
می‌کند دستِ نوازش سیلیِ استاد را
هوش مصنوعی: صائب با ارادت به دیگران، هر کس که در کار سختی تلاش کند، دست نوازش استاد را مانند سیلی می‌بیند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1399/04/26 12:06
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

مصراع دوم باید به صورت ذیل، اصلاح شود:
پنجه‌ی مژگان گیرایی که من دیدم از او / زر، ز دست افشار سازد، بیضه‌ی فولاد را
سارا محمدی الموتی