غزل شمارهٔ ۴۴
غمزهاش افزود در ایامِ خط بیداد را
زنگِ زهرِ جانستان شد تیغِ این جلّاد را
حسن بیرحم است، ورنه دودِ تلخِ آهِ من
آب گرداند به چشم آیینهٔ فولاد را
سادهلوحی بین که میخواهم شکارِ من شود
حلقهٔ چشمی که در دام آورد صیاد را
آتشینرویی که من در زلفِ او دلبستهام
پنجهٔ خورشید سازد شانهٔ شمشاد را
پنجهٔ مژگانِ گیرایی که من دیدم ازو
زر ز دستافشار سازد بیضهٔ فولاد را
آتشِ گُل گر به این دستور گردد شعلهور
سرمه سازد در گلوی بلبلان فریاد را
صائب از روی ارادت هر که تن در کار داد
میکند دستِ نوازش سیلیِ استاد را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1399/04/26 12:06
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
مصراع دوم باید به صورت ذیل، اصلاح شود:
پنجهی مژگان گیرایی که من دیدم از او / زر، ز دست افشار سازد، بیضهی فولاد را
سارا محمدی الموتی