غزل شمارهٔ ۴۳۸۴
از عود دل گرم من اخگربگریزد
از بزم نفس سوخته مجمر بگریزد
اشکم چو عنان ریز نهد روی به دریا
دریا به نهانخانه گوهربگریزد
در حشر چو آهم علم شعله فرازد
خورشید به سرچشمه کوثربگریزد
یک چشم زدن گر قدح از دست گذارم
جان آبله پا تا لب ساغر بگریزد
از گرمی خونم که دل سنگ گدازد
چون برق نفس سوخته نشتر بگریزد
خواری کش عشق تو به گل دست فشاند
سرگرم تو از سایه افسر بگریزد
گر سینه کند باز دل داغ فریبم
داغ از جگر لاله احمر بگریزد
چون شعله خوی تو کشد تیغ سیاست
آتش به ته بال سمندر بگریزد
چون دست گهربار برون آورد از جیب
از پشت صدف نطفه گوهر بگریزد
صائب چو شوم گرم به توصیف ظفرخان
از خامه من بال سمندر بگریزد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از عود دل گرم من اخگربگریزد
از بزم نفس سوخته مجمر بگریزد
هوش مصنوعی: دل گرم من همچون عودی است که در آتش میسوزد و از جمع و مجالس تنهایی من فرار میکند.
اشکم چو عنان ریز نهد روی به دریا
دریا به نهانخانه گوهربگریزد
هوش مصنوعی: وقتی اشکهایم مانند دَمهای به سمت دریا روانه میشوند، دریا هم به عمق خود و جایی پنهان میگریزد تا گوهرهایش را محافظت کند.
در حشر چو آهم علم شعله فرازد
خورشید به سرچشمه کوثربگریزد
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هنگامی که من آواره و با صدای نالهام درخشش آتش زبانهکشان را به نمایش بگذارم، خورشید به سمت منبع آب زندگی که کوثر است، فرار خواهد کرد.
یک چشم زدن گر قدح از دست گذارم
جان آبله پا تا لب ساغر بگریزد
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه بخواهم لیوان مشروب را از دست بگذارم، جانم به خاطر حسرتی مانند آبلهپایان میخوزد تا لب ساغر فرار کند.
از گرمی خونم که دل سنگ گدازد
چون برق نفس سوخته نشتر بگریزد
هوش مصنوعی: از شدت احساسم، حتی دلهای سخت و بیرحم هم نرم میشوند. وقتی که نفسم میوزد، مانند تیری تند به سرعت فرار میکنند.
خواری کش عشق تو به گل دست فشاند
سرگرم تو از سایه افسر بگریزد
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که به یک وضعیت نازک و آسیبپذیر دچار شوم. در حالیکه تو در شگفتی و زیبایی غرق شدهای، من از آن سایه و حجاب که تو را احاطه کرده است، فرار میکنم و به حوادث زندگی نمیتوانم توجه کنم.
گر سینه کند باز دل داغ فریبم
داغ از جگر لاله احمر بگریزد
هوش مصنوعی: اگر دل باز شود و احساسات عمیق را نشان دهد، داغی که بر دل نشسته است، میتواند از لالههای سرخ جگر بریزد.
چون شعله خوی تو کشد تیغ سیاست
آتش به ته بال سمندر بگریزد
هوش مصنوعی: زمانی که ویژگیهای واقعی تو تحت تاثیر قدرت سیاست قرار گیرد، آتش مشکلات و خطرات به سرعت از زیر پاهای تو دور میشود، مانند سمندر که از آتش فرار میکند.
چون دست گهربار برون آورد از جیب
از پشت صدف نطفه گوهر بگریزد
هوش مصنوعی: وقتی دستان ارزشمند خود را از جیب بیرون میآورد، نطفهی گوهر از پشت صدف فرار میکند.
صائب چو شوم گرم به توصیف ظفرخان
از خامه من بال سمندر بگریزد
هوش مصنوعی: وقتی به توصیف ظفرخان میپردازم، آنقدر غرق در این کار میشوم که کلمات از دستم میگریزند مثل بالهای یک پرنده.

صائب