غزل شمارهٔ ۴۳۸۲
گل مرتبه عارض جانانه نگیرد
جای لب ساقی لب پیمانه نگیرد
سیلاب بود کاسه همسایه این قوم
کافر به سرکوی بتان خانه نگیرد
در سینه عشاق نماند گهر راز
این تابه تفسیده به خود دانه نگیرد
سیراب نگردد ز صدف تشنه گوهر
پیش ره ما کعبه وبتخانه نگیرد
در پوست نگنجد دل خون گشته عاشق
می چون رسد آرام به میخانه نگیرد
در دایره سوختگان شمع خموش است
تا شعله به بال وپر پروانه نگیرد
آورده محال است که چون آمده گردد
عاقل ز جنون رتبه دیوانه نگیرد
در دیده ما نیست به جز نقش تو محرم
آیینه ما صورت بیگانه نگیرد
چون چاک نگردد دل شمشاد که آن زلف
غیر از دل صد چاک به خود شانه نگیرد
وحشت ز جهان لازم روشن گهران است
جغدست دل هر که ز ویرانه نگیرد
صائب ز خرابات محال است برآید
تاجامی ازان نرگس مستانه نگیرد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل مرتبه عارض جانانه نگیرد
جای لب ساقی لب پیمانه نگیرد
هوش مصنوعی: گل مقام و زیبایی معشوق را نمیتواند به عنوان جای لبِ ساقی بپذیرد و همچنین لبِ پیمانه هم نمیتواند جایگزین آن شود.
سیلاب بود کاسه همسایه این قوم
کافر به سرکوی بتان خانه نگیرد
هوش مصنوعی: آب و خاک همسایه، نماد فقر و تنگدستی را بخود نمیگیرد و این قوم کافر هرگز به سراغ بتهای خانه نمیرود.
در سینه عشاق نماند گهر راز
این تابه تفسیده به خود دانه نگیرد
هوش مصنوعی: در دل عاشقان، رازهای گرانبهای عشق نمیماند، زیرا این عشق مانند دانهای است که نمیتواند در دل خود شکوفا شود.
سیراب نگردد ز صدف تشنه گوهر
پیش ره ما کعبه وبتخانه نگیرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر صدف، گوهر را به دست نیاورد، هرگز سیراب نخواهد شد. همچنین اشاره دارد که با وجود اینکه برکت و مقامات بالا وجود دارد، برخی چیزها یا مکانها نمیتوانند نشاندهندهی حقیقت و ارزش واقعی باشند. بنابراین، به دنبال مقامات و اماکن واقعی و معنیدار باشیم و به ظواهر بیتوجهی کنیم.
در پوست نگنجد دل خون گشته عاشق
می چون رسد آرام به میخانه نگیرد
هوش مصنوعی: دل عاشق که پر از غم و درد است، نمیتواند در چارچوبهای معمول جا بگیرد. اما وقتی به میخانه میرسد و آرام میگیرد، دیگر نمیتواند تحمل کند و به آنجا نخواهد ماند.
در دایره سوختگان شمع خموش است
تا شعله به بال وپر پروانه نگیرد
هوش مصنوعی: در میان افرادی که در آتش عشق سوختهاند، شمعی که خاموش است نمیخواهد که شعلهاش به بال و پر پروانه آسیب برساند.
آورده محال است که چون آمده گردد
عاقل ز جنون رتبه دیوانه نگیرد
هوش مصنوعی: نمیتوان انتظار داشت که در حالت جنون، فردی به عقل و درایت برسد. زمانی که چیزی وارد شده، دیگر به حالت اول برنمیگردد.
در دیده ما نیست به جز نقش تو محرم
آیینه ما صورت بیگانه نگیرد
هوش مصنوعی: در چشمان ما جز تصویر تو چیزی نمیبینیم، آینه ما هرگز تصویر بیگانهای را نمیگیرد.
چون چاک نگردد دل شمشاد که آن زلف
غیر از دل صد چاک به خود شانه نگیرد
هوش مصنوعی: زمانی که دل انسان مانند دل شمشاد نشود، یعنی نرم و شکستنی نباشد، این زلف زیبا و جذاب هرگز به خود نمیپیچد و برای خود شانه نمیسازد.
وحشت ز جهان لازم روشن گهران است
جغدست دل هر که ز ویرانه نگیرد
هوش مصنوعی: ترس از دنیا برای روشنان و با ارزشان ضروری است، مانند جغدی که دل هر کسی را میسوزاند، اگر از خرابیها و ویرانیها چیزی نگیرد.
صائب ز خرابات محال است برآید
تاجامی ازان نرگس مستانه نگیرد
هوش مصنوعی: صائب میگوید: کسی که در خمرهخانه یا مکانهای خراب و بینظم به سر میبرد، نمیتواند در زندگیاش به موفقیت برسد مگر اینکه از چشمان زیبای دیگری متأثر شود و حالاتی از عشق و مستی را تجربه کند.

صائب