گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۸۱

دل سخت چو گردید نصیحت نپذیرد
سنگ از قدم راهروان نقش نگیرد
فریاد که جز عکس مراد آینه ما
از ساده دلی صورت دیگر نپذیرد
سوزددل عشاق فزون شعله آواز
در سوخته آتش نتواند که نگیرد
از آب شود آتش یاقوت فروزان
از مهر دل هر که شود زنده نمیرد
رنگین مکن از باده لعلی رخ محجوب
کاین آینه از آب گهر زنگ پذیرد
برسنگ زند گوهر بی قیمت خود را
هرکس که ازین سنگدلان گوشه نگیرد
حیران جمال تو چو آیینه تصویر
گر آب شود صورت دیگر نپذیرد
در دعوی تجرید مریدی که تمام است
همت گه درمانگی از پیر نگیرد
هر جا که شود خامه صائب گهرافشان
دریا ز صدف گوش محال است نگیرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل سخت چو گردید نصیحت نپذیرد
سنگ از قدم راهروان نقش نگیرد
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان سنگین و سخت می‌شود، هیچ نصیحتی را نمی‌پذیرد. مانند این است که سنگ، زیر قدم‌های رهگذران، اثری نمی‌گذارد.
فریاد که جز عکس مراد آینه ما
از ساده دلی صورت دیگر نپذیرد
هوش مصنوعی: امید و آرزوهایمان تنها در آینه‌ای انعکاس پیدا می‌کند که از سادگی و بی‌خبر از حقیقت، هیچ تصویر دیگری را نمی‌پذیرد.
سوزددل عشاق فزون شعله آواز
در سوخته آتش نتواند که نگیرد
هوش مصنوعی: دل عاشقان به شدت می‌سوزد و صدای شعله‌ها بیشتر می‌شود، اما آتشِ سوخته نمی‌تواند شعله‌ور شود.
از آب شود آتش یاقوت فروزان
از مهر دل هر که شود زنده نمیرد
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق و محبت را در دل داشته باشد، مانند آتش گرانبهایی می‌درخشد و هرگز از بین نمی‌رود. عشق می‌تواند از یک عنصر ساده تبدیل به چیزی شگفت‌انگیز و ارزشمند شود.
رنگین مکن از باده لعلی رخ محجوب
کاین آینه از آب گهر زنگ پذیرد
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌ی معشوق را با رنگ و بوی شراب آلوده نکن، چرا که این آینه‌ی صاف که به نور جواهر می‌درخشد، با آب رنگ می‌گیرد و زنگار می‌زند.
برسنگ زند گوهر بی قیمت خود را
هرکس که ازین سنگدلان گوشه نگیرد
هوش مصنوعی: هر کس که از دل سنگی و سختی‌های زندگی دور نشود، ارزش واقعی خود را مانند گوهر بی‌قیمتی بر روی سنگ به نمایش می‌گذارد.
حیران جمال تو چو آیینه تصویر
گر آب شود صورت دیگر نپذیرد
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی تو به حدی می‌رسد که آینه‌ای از آب مانند می‌شود، دیگر هیچ تصویری نمی‌تواند آن را به تصویر بکشد.
در دعوی تجرید مریدی که تمام است
همت گه درمانگی از پیر نگیرد
هوش مصنوعی: در مسأله خلوص و بیان آن، اگر مریدی که همه چیز در وجودش محقق شده است، تلاش و کوشش لازم را از استاد خود نگیرد، نمی‌تواند به درمان و تکامل دست یابد.
هر جا که شود خامه صائب گهرافشان
دریا ز صدف گوش محال است نگیرد
هوش مصنوعی: هر جا که قلم صائب می‌نویسد، دریا از صدف نمی‌تواند بگیرد. به عبارت دیگر، در هر کجا که این شاعر به بیان احساسات و زیبایی‌ها می‌پردازد، دریای خیال و کلام نمی‌تواند از صدف واقعیت چیزی بگیرد. این اشاره به قدرت قلم و تخیل دارد که فراتر از واقعیت است و نمی‌توان آن را به سادگی محدود کرد.