گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۶۳

آن شوخ چه گویم که دل از دست چسان برد
نامد به کنار من ودل را زمیان برد
دل خون شد وآن ترک جفاکیش نیامد
در خاک هدف حسرت آن سخت کمان برد
در رشته جان تاب فتاده است ز غیرت
تا دست تصور که به آن موی میان برد
کیفیت چشم تو اثر کرد به دلها
غماز خبر راه به اسرار نهان برد
از برق حوادث نکند پاک گهر بیم
رنگ از رخ یاقوت به آتش نتوان برد
چون سیل گرانسنگ که از کوه بغلطد
صد کوه غم از سینه من رطل گران برد
از سطر شماری قدمی پیشترک نه
پی زین ره باریک به مقصد نتوان برد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شوخ چه گویم که دل از دست چسان برد
نامد به کنار من ودل را زمیان برد
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم درباره آن دلبند بگویم که چطور دل مرا ربود؟ او به کناری آمد و دل را از میانه‌ام بیرون برد.
دل خون شد وآن ترک جفاکیش نیامد
در خاک هدف حسرت آن سخت کمان برد
هوش مصنوعی: دل بسیار غمگین و آکنده از درد شد و آن معشوق که با رفتارهای ناچنانی خود دل را شکسته، هنوز به سوی من نیامده است. من در آرزوی او مانند تیرِ کمانی که به هدف نرسیده، در انتظارم.
در رشته جان تاب فتاده است ز غیرت
تا دست تصور که به آن موی میان برد
هوش مصنوعی: در زندگی، احساسی عمیق از غیرت و تعهد وجود دارد که انسان را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. این احساس آن‌قدر قوی است که حتی خیال کردن به برخی چیزها هم نمیسر می‌شود.
کیفیت چشم تو اثر کرد به دلها
غماز خبر راه به اسرار نهان برد
هوش مصنوعی: زیبایی چشمان تو تأثیر عمیقی بر دل‌ها گذاشته و رازهای پنهان را به خوبی آشکار می‌کند.
از برق حوادث نکند پاک گهر بیم
رنگ از رخ یاقوت به آتش نتوان برد
هوش مصنوعی: از تاثیرات ناگهانی حوادث، گوهر اصیل هیچگاه پاک نمی‌شود، و هیچ آتش یا تهدیدی نمی‌تواند رنگ یاقوت را از بین ببرد.
چون سیل گرانسنگ که از کوه بغلطد
صد کوه غم از سینه من رطل گران برد
هوش مصنوعی: مانند سیلی قدرتمند که از کوه پایین می‌آید، صد کوه غم و اندوه از دل من به بیرون می‌رود.
از سطر شماری قدمی پیشترک نه
پی زین ره باریک به مقصد نتوان برد
هوش مصنوعی: به جای شمارش سطرها و قدم زدن در مسیر باریک، نمی‌توان به مقصد رسید.