غزل شمارهٔ ۴۳۵۹
در سینه عشاق هوس راه ندارد
در مجمر ما شعله خس راه ندارد
تسلیم شو آن آینه تیغ چو دیدی
اینجا دم بیراه نفس راه ندارد
اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست
در کوچه زنجیر عسس راه ندارد
ای هرزه درا در گذر از همرهی ما
در قافله عشق جرس راه ندارد
صائب من واندیشه آغوش محال است
در خلوت عشاق هوس راه ندارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در سینه عشاق هوس راه ندارد
در مجمر ما شعله خس راه ندارد
هوش مصنوعی: در دل عاشقان، هیچ جایی برای خواستهها و آرزوهای بیثمر نیست و در آتشدان ما، جایی برای شعلههای بیفایده وجود ندارد.
تسلیم شو آن آینه تیغ چو دیدی
اینجا دم بیراه نفس راه ندارد
هوش مصنوعی: به خودت تسلیم شو و به واقعیت نگاه کن، چون اگر در اینجا از نفس خود دور شوی، راهی برای بازگشت نخواهی داشت.
اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست
در کوچه زنجیر عسس راه ندارد
هوش مصنوعی: فکر کردن به مسئولیت در دنیای جنون فایدهای ندارد، زیرا در فضایی که سرشار از بینظمی و دستوپاگیری است، هیچ راهی برای پیشرفت و رهایی وجود ندارد.
ای هرزه درا در گذر از همرهی ما
در قافله عشق جرس راه ندارد
هوش مصنوعی: ای بیفایده، در مسیر عشق، جرس (زنگ) همراهی ما را ندارد و جایی برای تو نیست.
صائب من واندیشه آغوش محال است
در خلوت عشاق هوس راه ندارد
هوش مصنوعی: در خلوت عاشقان، نه من به فکر و اندیشه خود میرسم و نه به آنچه که غیر ممکن است، چرا که اینجا جایی برای هوس و خواستههای آن چنانی نیست.

صائب