گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳۵۷

زهرازقدح صافدلان رنگ ندارد
آیینه گوهر خطر از زنگ ندارد
دل در خم آن زلف ندانم به چه روزست
در خانه تاریک گهر رنگ ندارد
قد تو نهالی است که همدوش ندیده است
تمکین تو کوهی است که همسنگ ندارد
نخلی که ندارد ثمری دوری ازو به
بگریز ز طفلی که به کف سنگ ندارد
هر چشم زدن چشم کبود تو به رنگی است
نیلوفر چرخ این همه نیرنگ ندارد
از دشمن پرخاش طلب هیچ میندیش
زان خصم حذر کن که سر جنگ ندارد
در هر قدم راه خرد کعبه ودیری است
سر تا سر صحرای جنون سنگ ندارد
صائب که گلاب از گل خورشید گرفته است
یک بوسه ز لعل لب او رنگ ندارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهرازقدح صافدلان رنگ ندارد
آیینه گوهر خطر از زنگ ندارد
هوش مصنوعی: از شراب صاف و زلال، دل‌های خالص رنگی ندارند، چون آیینه‌ای که جواهر در آن، از زنگار آسیب نبیند.
دل در خم آن زلف ندانم به چه روزست
در خانه تاریک گهر رنگ ندارد
هوش مصنوعی: دل در چنگ آن زلف، نمی‌دانم چه حسی دارد، در این خانه تاریک، مانند گوهری رنگی ندارد.
قد تو نهالی است که همدوش ندیده است
تمکین تو کوهی است که همسنگ ندارد
هوش مصنوعی: قد تو مانند یک نهال است که هیچ گاه درختی هم قد و قامتش را ندیده است، و شکوه و قدرت تو همچون کوهی است که هیچ سنگی هم اندازه و هم‌وزن آن وجود ندارد.
نخلی که ندارد ثمری دوری ازو به
بگریز ز طفلی که به کف سنگ ندارد
هوش مصنوعی: اگر درختی میوه نداشته باشد، از او فرار کن، مانند کودکی که در دستش سنگی ندارد، نباید به او نزدیک شوی.
هر چشم زدن چشم کبود تو به رنگی است
نیلوفر چرخ این همه نیرنگ ندارد
هوش مصنوعی: هر بار که به چشمان کبود تو نگاه می‌کنم، رنگی مانند نیلوفر آبی را می‌بینم و این همه زیبایی هیچ فریب و نیرنگی در خود ندارد.
از دشمن پرخاش طلب هیچ میندیش
زان خصم حذر کن که سر جنگ ندارد
هوش مصنوعی: از دشمن خشمگین توقع هیچ چیز نداشته باش. از آن دشمنی که قصد جنگ ندارد، دوری کن.
در هر قدم راه خرد کعبه ودیری است
سر تا سر صحرای جنون سنگ ندارد
هوش مصنوعی: در هر گامی که برمی‌داریم، عقل و اندیشه مانند دو مکان مقدس، یعنی کعبه و دیر، در گوشه و کنار دنیای دیوانگی و جنون قرار دارند، اما در این عرصه، هیچ چیزی از سنگ و سختی وجود ندارد.
صائب که گلاب از گل خورشید گرفته است
یک بوسه ز لعل لب او رنگ ندارد
هوش مصنوعی: صائب می‌گوید که گلاب، عطر و طراوت خود را از گل خورشید به دست آورده، اما یک بوسه از لب او رنگ و طعمی ندارد. این به نوعی بیانگر این است که زیبایی و جذابیت ظاهری ممکن است نتواند حس واقعی یا تجربه عمیق را منتقل کند.