گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۸۸

دل کی تهی ز خنده طفلانه می شود
باز این گره ز گریه مستانه می شود
دل را بهم شکن که ز عکس جمال یار
آیینه شکسته پریخانه می شود
صد پرده دل سیاهتر از خواب غفلت است
بیداریی که خرج به افسانه می شود
ایمن ز تیغ بازی برق حوادث است
قانع ز خرمن آن که به یک دانه می شود
این غافلان همان پی آبادی خودند
هر چند گنج قسمت ویرانه می شود
یک بار رو چرا به در دل نمی کند
آن سایلی که بر در هر خانه می شود
از حرف و صوت عمر عزیزم به باد رفت
کوته شب دراز به افسانه می شود
از موجه سراب شود شوق آب بیش
از ماه کی خنک دل پروانه می شود
گر خلق همچو ملک سلیمان بود وسیع
چون چشم مور، تنگ ز همخانه می شود
زنگ از دل سیه به هوادار می رود
این شمع روشن از پر پروانه می شود
سوراخ می شود دلش از دوری محیط
هر قطره ای که گوهر یکدانه می شود
چون می به پای خفته خم می رسد به کام
صائب مقیم هر که به میخانه می شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل کی تهی ز خنده طفلانه می شود
باز این گره ز گریه مستانه می شود
هوش مصنوعی: دل زمانی که از خنده‌های شیرین و بی‌خیالی کودکانه خالی می‌شود، دوباره به یاد می‌آورد که چگونه این غم و درد، ناشی از گریه‌های عاشقانه و عمیق است.
دل را بهم شکن که ز عکس جمال یار
آیینه شکسته پریخانه می شود
هوش مصنوعی: دل را به هم بزن و به هم بریز، چرا که دیدن چهره معشوق باعث می‌شود که آینه شکسته و تصاویری ناخوشایند از خود نشان دهد.
صد پرده دل سیاهتر از خواب غفلت است
بیداریی که خرج به افسانه می شود
هوش مصنوعی: دل به اندازه‌ای تاریک و پنهان است که خواب غفلت را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و بیداری که به داستان‌ها و افسانه‌ها اختصاص یابد، در واقع بی‌فایده است.
ایمن ز تیغ بازی برق حوادث است
قانع ز خرمن آن که به یک دانه می شود
هوش مصنوعی: آدمی که از خطرات و حوادث زندگی در امان است، باید به همان چیز کم و ناچیز قنعت کند که ممکن است به یک دانه نیز مشابه باشد. در واقع، ارزش و امنیت می‌تواند در چیزهای کوچک و ساده نیز یافت شود.
این غافلان همان پی آبادی خودند
هر چند گنج قسمت ویرانه می شود
هوش مصنوعی: این افراد غافل، در واقع به دنبال آبادانی و ساختن زندگی خود هستند، حتی اگر دارایی‌هایشان به ویرانی تبدیل شود.
یک بار رو چرا به در دل نمی کند
آن سایلی که بر در هر خانه می شود
هوش مصنوعی: چرا سایه‌ای که بر در هر خانه می‌افتد، یک‌بار هم به دل ما نمی‌رسد؟
از حرف و صوت عمر عزیزم به باد رفت
کوته شب دراز به افسانه می شود
هوش مصنوعی: عمر گرانبهای من به خاطر حرف‌ها و صداها از بین رفت. شب‌های طولانی به مانند داستانی می‌گذرد.
از موجه سراب شود شوق آب بیش
از ماه کی خنک دل پروانه می شود
هوش مصنوعی: شوق و آرزوی آب در دل پروانه، همچون سرابی است که از دور دیده می‌شود، و او هرگز نمی‌تواند به آن آب واقعی دست یابد. این آرزو و شور، بیشتر از نور ماه است، اما در نهایت دل پروانه به خنکی نمی‌رسد و همیشه در جستجوی آن آب است.
گر خلق همچو ملک سلیمان بود وسیع
چون چشم مور، تنگ ز همخانه می شود
هوش مصنوعی: اگر انسان‌ها مانند پادشاهی سلیمان دارای قدرت و امکانات بی‌انتهایی بودند، اما همچنان دل‌هایشان کوچک و تنگ بود، در نهایت زندگی آنها به ناچار پر از کدورت و مشکلات می‌شد.
زنگ از دل سیه به هوادار می رود
این شمع روشن از پر پروانه می شود
هوش مصنوعی: زنگ و کدورت از دل سیاه بیرون می‌رود و این شمع روشن به عشق پروانه می‌باشد.
سوراخ می شود دلش از دوری محیط
هر قطره ای که گوهر یکدانه می شود
هوش مصنوعی: دل او از دوری به شدت زخمی می‌شود، مانند این که هر قطره‌ای که به چیزی ارزشمند تبدیل می‌شود، احساس تنگی فضا را در او ایجاد می‌کند.
چون می به پای خفته خم می رسد به کام
صائب مقیم هر که به میخانه می شود
هوش مصنوعی: زمانی که شراب به آرامی در خم می‌رسد، آن شخصی که به میخانه می‌رود و در آنجا زندگی می‌کند، به خواسته‌اش می‌رسد.