غزل شمارهٔ ۴۲۸۷
از حسن نوخطان دل ما تازه می شود
داغ کهن ز مشک ختا تازه می شود
هرچند کهنه می شود آن نخل دلپذیر
پیوند مهربانی ما تازه می شود
از استخوان سوخته تازه روی عشق
چون مغز، استخوان هماتازه می شود
عاقل به زیر دار نفس راست چون کند
اندوه من ز قد دوتا تازه می شود
خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد
داغی که از ترانه ما تازه می شود
چندان که همچو کاه شود بیش کاهشم
امید من به کاهربا تازه می شود
نفس خسیس گشت ز پیری خسیس تر
از رخت کهنه حرص گدا تازه می شود
چون داغ تخم سوخته کز ابر تازه می شود
صائب ز باده کلفت ما تازه می شود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از حسن نوخطان دل ما تازه می شود
داغ کهن ز مشک ختا تازه می شود
هوش مصنوعی: از زیبایی جوانان دل ما شاداب میشود و زخمهای قدیمیمان با بوی خوش مشک تازه میگردد.
هرچند کهنه می شود آن نخل دلپذیر
پیوند مهربانی ما تازه می شود
هوش مصنوعی: هرچند که زمان میگذرد و آن نخل زیبا ممکن است کهنه شود، اما رابطه محبتآمیز ما همچنان تازه و نو باقی میماند.
از استخوان سوخته تازه روی عشق
چون مغز، استخوان هماتازه می شود
هوش مصنوعی: عشق میتواند حتی از دلشکستگی و آلام نیز جان تازهای بگیرد و جان تازهای به وجود آورد. همانطور که مغز از استخوان سوخته به زندگی ادامه میدهد، عشق نیز میتواند از درد و رنج وجود خود را بازسازی کند.
عاقل به زیر دار نفس راست چون کند
اندوه من ز قد دوتا تازه می شود
هوش مصنوعی: عاقل به زیر درختی که سایه دارد مینشیند و نفسش را آرام میکند، اما من از غم دو نفر همچنان دلم تازه و پر از اندوه است.
خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد
داغی که از ترانه ما تازه می شود
هوش مصنوعی: سوزش و غم موجود در دل ما، در روز قیامت به آلودگی و دلیری تبدیل میشود، درست مانند صبح که با نور سرخ شفق روشن میشود. این احساس درد و زخم ناشی از ترانهای که میخوانیم، همیشه تازه و زنده باقی میماند.
چندان که همچو کاه شود بیش کاهشم
امید من به کاهربا تازه می شود
هوش مصنوعی: به اندازهای که او شبیه کاه میشود، امید من به او بیشتر میشود و مانند جدیدی تازهتر و مهمتر میشود.
نفس خسیس گشت ز پیری خسیس تر
از رخت کهنه حرص گدا تازه می شود
هوش مصنوعی: انسانها با افزایش سن، به طبع طبیعت خود کمطاقتتر و بخیلتر میشوند، در حالی که حتی یک گدا هم میتواند حرص و طمعی تازه و جدید داشته باشد، مانند لباسی کهنه که هنوز برایش ارزش قائلاند.
چون داغ تخم سوخته کز ابر تازه می شود
صائب ز باده کلفت ما تازه می شود
هوش مصنوعی: وقتی که داغ تخمی که سوخته است، با باران تازه میشود، دل ما نیز با نوشیدن باده تازه میشود.