غزل شمارهٔ ۴۲۸۲
رخسار او ز می چو عرقناک می شود
هر سینه ای که هست ز دل پاک می شود
افزود آب ورنگ لبش از غبار خط
آن خون کجا نهفته به این خاک می شود
زان سان که موم می شود از شعله نور پاک
دل چون گداخت شعله ادراک می شود
از زهد خشک سرکشی نفس شد زیاد
آتش بلند از خس وخاشاک می شود
آدم ز خلق خوش به مقام ملک رسد
خونی که مشک ناب شود پاک می شود
بر هر که تیغ می کشد آن آفتاب روی
صائب چو صبح سینه من چاک می شود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخسار او ز می چو عرقناک می شود
هر سینه ای که هست ز دل پاک می شود
هوش مصنوعی: صورت او مانند شراب صاف و شفاف میشود و هر دلی که پاک باشد، تحت تأثیر آن، خالصتر میگردد.
افزود آب ورنگ لبش از غبار خط
آن خون کجا نهفته به این خاک می شود
هوش مصنوعی: آب و رنگ لب او به غبار خطی که نشاندهنده خون در این خاک است افزوده میشود. این خون کجا پنهان شده است؟
زان سان که موم می شود از شعله نور پاک
دل چون گداخت شعله ادراک می شود
هوش مصنوعی: چگونه که موم در اثر حرارت شعله ذوب میشود، دل پاک نیز با درک واقعیات و آگاهی به روشنی و روشنگری میرسد.
از زهد خشک سرکشی نفس شد زیاد
آتش بلند از خس وخاشاک می شود
هوش مصنوعی: از دوری از لذتهای دنیا و ترک کردن آنچه که میتواند روح را درگیر کند، نفس انسان به طغیانی میافتد. مانند اینکه آتش بلندی از کاه و علفهای بیاستحکام برمیخیزد.
آدم ز خلق خوش به مقام ملک رسد
خونی که مشک ناب شود پاک می شود
هوش مصنوعی: انسان میتواند با رفتار و خلق خوش خود به مقام و جایگاهی بالا دست یابد، همانطور که خون در صورت ناب بودن میتواند پاک و بدون عیب شود.
بر هر که تیغ می کشد آن آفتاب روی
صائب چو صبح سینه من چاک می شود
هوش مصنوعی: هر کس که شمشیر به دست میگیرد، با تابش آن آفتاب مانند چهرهی صائب، صبحِ دل من را میشکافد و احساساتم را زنده میکند.