گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۸۱

دل بی غبار از لب خاموش می شود
از جوهر آب آینه خس پوش می شود
بی مغز را کند دهن بسته مغزدار
خوان تهی نهفته به سرپوش می شود
در هر کجا فسانه چشم تو سر کنند
چشم غزال، خواب فراموش می شود
از صبح اگر خموش شود شمع دیگران
روشن دلم ز صبح بناگوش می شود
گردش ز جا نخیزد اگر خاک ره شود
هر کس که از خرام تو مدهوش می شود
بار سلاح عاریه مردان نمی کشند
دریا ز موج خویش زره پوش می شود
تلخی که نوش جان کنی آن را، شود شکر
نیشی که در جگر شکنی نوش می شود
می حسن را ز پرده شرم آورد برون
گل در شکفتگی همه آغوش می شود
چون آب ازانفعال فرو می رودبه خاک
سروی که با نهال تو همدوش می شود
صائب خموش باش که در مجلس شراب
می عاجز از پیاله خاموش می شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل بی غبار از لب خاموش می شود
از جوهر آب آینه خس پوش می شود
هوش مصنوعی: دل پاک و بی‌درد، وقتی زبانش سکوت کند، به آرامی و سکوت خود به صفا و زیبایی می‌رسد و از زیبایی بی‌نظیر خود پنهان می‌شود.
بی مغز را کند دهن بسته مغزدار
خوان تهی نهفته به سرپوش می شود
هوش مصنوعی: کسی که فاقد عقل و فکر است، نمی‌تواند خودش را به دیگران نشان دهد. آن شخص مثل ظرفی خالی است که درونش چیزی نیست، اما ممکن است در ظاهر، خود را با کسانی که فهیم و آگاه هستند مقایسه کند. در واقع، این افراد خالی از محتوا هستند و حتی اگر خود را در بالای سر کسی قرار دهند، باز هم چیزی برای ارائه ندارند.
در هر کجا فسانه چشم تو سر کنند
چشم غزال، خواب فراموش می شود
هوش مصنوعی: هر کجا که زیبایی چشم تو را به تصویر بکشند، زیبایی غزال نیز کنار می‌رود و خواب و خیال از یاد فراموش می‌شود.
از صبح اگر خموش شود شمع دیگران
روشن دلم ز صبح بناگوش می شود
هوش مصنوعی: اگر شمع‌های دیگران از صبح خاموش شوند، دل من همچنان روشن خواهد بود و از صبح پر از شور و نشاط می‌شود.
گردش ز جا نخیزد اگر خاک ره شود
هر کس که از خرام تو مدهوش می شود
هوش مصنوعی: اگر خاک زمین هم به حرکت درآید، تأثیری ندارد؛ چرا که هر کس که به زیبایی‌های تو دل ببندد و تحت تأثیر آن قرار گیرد، فراموش می‌کند که در کجا قرار دارد.
بار سلاح عاریه مردان نمی کشند
دریا ز موج خویش زره پوش می شود
هوش مصنوعی: مردان دریا نمی‌توانند بار سلاح دیگران را به دوش بکشند، زیرا دریا به خاطر امواج خود همانند یک زره‌پوش می‌گردد.
تلخی که نوش جان کنی آن را، شود شکر
نیشی که در جگر شکنی نوش می شود
هوش مصنوعی: اگر تلخی را که می‌چشی بپذیری، به شیرینی تبدیل می‌شود، همانطور که نیشی که در دل می‌زنی، در نهایت به نوشیدنی خوشمزه‌ای تبدیل می‌شود.
می حسن را ز پرده شرم آورد برون
گل در شکفتگی همه آغوش می شود
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی با شرم از پرده خارج شده است و مانند گلی که در حال شکفتن است، همه آغوش خود را به نمایش گذاشته و نمایان شده است.
چون آب ازانفعال فرو می رودبه خاک
سروی که با نهال تو همدوش می شود
هوش مصنوعی: زمانی که آب به آرامی وارد زمین می‌شود، درخت سرو همراه با نهالی که در کنار آن است، رشد می‌کند.
صائب خموش باش که در مجلس شراب
می عاجز از پیاله خاموش می شود
هوش مصنوعی: سکوت کن در جمع شراب، زیرا در اینجا حتی جام خالی هم نمی‌تواند صدایی از خود درآورد.