گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۷۵

صد شِکوه به جا ز دلم جوش می‌زند
شرم حضور مانع اظهار می‌شود
گر صاف شد کلام تو صائب غریب نیست
اشک سحاب گوهر شهوار می‌شود
لعل تو چون به خنده گهربار می‌شود
این نه صدف پر از در شهوار می‌شود
از خار پا مدزد که این عاقبت بخیر
چون دور می‌زند گل بی‌خار می‌شود
از جلوه‌های صورت بی‌معنی جهان
آیینه زود تشنه زنگار می‌شود
می زهر قاتل است چو ز اندازه بگذرد
خون زیاد نشتر آزار می‌شود
دل‌های زنگ بسته خورد زخم دورباش
آیینه را که مانع دیدار می‌شود
چندان که در کتاب جهان می‌کنم نظر
یک حرف بیش نیست که تکرار می‌شود
آن نونهال را چه دماغ شکایت است
این شاخ از شکوفه گرانبار می‌شود
در زیر بار قرض نماند کف کریم
با دستگیر خلق، خدا یار می‌شود
با گریه خنده شکرین را چه نسبت است
آخر دلی ز گریه سبکبار می‌شود
در حیرتم که از چه خُم و از کدام می
پیمانهٔ نگاه تو سرشار می‌شود
آماده است روزیش از سنگ کودکان
دیوانه‌ای که شهری بازار می‌شود
یک بوسه لب تو به صد جان رسیده است
گوهر گران ز جوش خریدار می‌شود
طول امل که این همه پیچیده‌ای بر او
در وقت مرگ رشته زنار می‌شود
از کجروان فتاد گذارم به راه راست
از صیقل کج آینه هموار می‌شود
تا بوی پیرهن سفری می‌شود ز مصر
یعقوب را دو دیده چو دستار می‌شود
همسایه از تپیدن بی‌اختیار من
هرشب هزار مرتبه بیدار می‌شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صد شِکوه به جا ز دلم جوش می‌زند
شرم حضور مانع اظهار می‌شود
هوش مصنوعی: به طور خلاصه می‌توان گفت: دل من پر از نارضایتی و گله‌گذاری است، ولی احساس شرم باعث می‌شود که نتوانم این احساسات را بیان کنم.
گر صاف شد کلام تو صائب غریب نیست
اشک سحاب گوهر شهوار می‌شود
هوش مصنوعی: اگر سخن تو روشن و واضح باشد، این تعجب‌آور نیست که اشک ابر به مانند جواهر در دل شهوار (شیطانی) تبدیل شود.
لعل تو چون به خنده گهربار می‌شود
این نه صدف پر از در شهوار می‌شود
هوش مصنوعی: وقتی تو می‌خندی، لبخندت همچون مرواریدی درخشان و زیبا می‌شود، که این زیبایی مانند صدفی پر از درهای باارزش است.
از خار پا مدزد که این عاقبت بخیر
چون دور می‌زند گل بی‌خار می‌شود
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که اگر از مشکلات و موانع فراری باشی، ممکن است به عواقب ناخوشایندی دچار شوی. همان‌طور که گل بدون خار نمی‌تواند در برابر چالش‌ها مقاوم باشد، زندگی نیز با سختی‌ها و خصلت‌های دشوار خود همراه است.
از جلوه‌های صورت بی‌معنی جهان
آیینه زود تشنه زنگار می‌شود
هوش مصنوعی: ظهور زیبایی‌های ظاهری در دنیا به سرعت باعث می‌شود که آینه‌ها به زنگار بیفتند و دیگر زیبایی را نشان ندهند.
می زهر قاتل است چو ز اندازه بگذرد
خون زیاد نشتر آزار می‌شود
هوش مصنوعی: شراب وقتی که از حد بگذرد، می‌تواند مضر و خطرناک باشد. اگر نوشیدنی بیشتری مصرف شود، مانند زهر می‌شود و بر آسیب‌های جسمی می‌افزاید.
دل‌های زنگ بسته خورد زخم دورباش
آیینه را که مانع دیدار می‌شود
هوش مصنوعی: دل‌های آلوده و زنگ‌زده از دوری زخم می‌خورند، این آیینه که مانع از دیدن یکدیگر است، باید کنار گذاشته شود.
چندان که در کتاب جهان می‌کنم نظر
یک حرف بیش نیست که تکرار می‌شود
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که به دقت به مطالب جهان نگاه کنم، در نهایت تنها یک مفهوم وجود دارد که بارها و بارها تکرار می‌شود.
آن نونهال را چه دماغ شکایت است
این شاخ از شکوفه گرانبار می‌شود
هوش مصنوعی: این جوانک چه حقی دارد که از این درخت شکایت کند، در حالی که این شاخه پر از شکوفه‌های سنگین می‌شود.
در زیر بار قرض نماند کف کریم
با دستگیر خلق، خدا یار می‌شود
هوش مصنوعی: انسان با سخاوت و generosity خود هیچ‌گاه تحت فشار قرض نمی‌ماند، زیرا خداوند در کمک به بندگانش همیشه حاضر است.
با گریه خنده شکرین را چه نسبت است
آخر دلی ز گریه سبکبار می‌شود
هوش مصنوعی: گریه و خنده چه ارتباطی با هم دارند؟ در نهایت، دل انسان با گریه سبک‌تر و رها می‌شود.
در حیرتم که از چه خُم و از کدام می
پیمانهٔ نگاه تو سرشار می‌شود
هوش مصنوعی: من در تعجبم که چه چیزی در نگاه تو وجود دارد و از کدام ظرف یا میخانه پر شده است.
آماده است روزیش از سنگ کودکان
دیوانه‌ای که شهری بازار می‌شود
هوش مصنوعی: روزی او از سنگ‌هایی تأمین می‌شود که بچه‌های دیوانه‌ای در شهری آنها را به بازار می‌برند.
یک بوسه لب تو به صد جان رسیده است
گوهر گران ز جوش خریدار می‌شود
هوش مصنوعی: یک بوسه از لب تو ارزشی به اندازه صد جان دارد، همان‌طور که لؤلؤ گران‌بها از حرکت و جوش به فروش می‌رسد.
طول امل که این همه پیچیده‌ای بر او
در وقت مرگ رشته زنار می‌شود
هوش مصنوعی: اشاره به این دارد که در لحظه‌ی مرگ، تمامی آرزوها و امیدهای طولانی که انسان‌ها در زندگی داشته‌اند به‌گونه‌ای در هم می‌پیچند و تمام دارایی‌های مادی و معنوی که جمع‌آوری کرده‌اند، دیگر ارزشی نخواهند داشت. در آن لحظه، تنها حقایق و اعمال واقعی انسان اهمیت پیدا می‌کنند.
از کجروان فتاد گذارم به راه راست
از صیقل کج آینه هموار می‌شود
هوش مصنوعی: از افرادی که گمراه هستند، به راحتی می‌توانم عبور کنم و به سوی راه راست بروم. همچنین، هرچند که آینه‌ای کج باشد، با صیقل دادن می‌توان آن را صاف و هموار کرد.
تا بوی پیرهن سفری می‌شود ز مصر
یعقوب را دو دیده چو دستار می‌شود
هوش مصنوعی: وقتی که عطر پیراهن یوسف از مصر به مشام یعقوب می‌رسد، چشمان او مانند دستاری می‌شود که پر از اشک و غم است.
همسایه از تپیدن بی‌اختیار من
هرشب هزار مرتبه بیدار می‌شود
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر تپش قلب من، همسایه هزار بار از خواب بیدار می‌شود.