گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۷۰

جوش درون کم از دو سه تبخال چون شود
دریا تهی به چشمه غربال چون شود
پیچد به دست وپای مگس دام عنکبوت
شهباز صید رشته آمال چون شود
شرط وصول، از دو جهان گذشتن است
این راه دور قطع به یک بال چون شود
روح فلک سوار مقید به جسم نیست
عیسی سوار مرکب دجال چون شود
تا کشته بود بوقلمون رنگ، دانه ام
تا در ضمیر خاک مرا حال چون شود
از شرح دردهای نهان خامه عاجزست
یک ترجمان، زبان دو صدلال چون شود
داغ جنون نمی رود از استخوان ما
از نقطه پاک قرعه رمال چون شود
نقش ونگار، خواب پریشان آینه است
دلهای ساده محو خط وخال چون شود
دل را ز ننگ اگر نکند عقل تربیت
سیمرغ عشق غافل ازین زال چون شود
در پیش صبح، شب نتواند سفید شد
ادبار پرده رخ اقبال چون شود
صائب فزود تشنگی شوق من ز وصل
آیینه سیر چشم ز تمثال چون شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جوش درون کم از دو سه تبخال چون شود
دریا تهی به چشمه غربال چون شود
هوش مصنوعی: وقتی درون شوق و هیجان کسی کم می‌شود، مانند تبخال که فقط به صورت جزئی نمایان است. ولی اگر احساسات او به شدت بیدار شود، مانند دریا که به راحتی با یک چشمه به گل و لای تبدیل می‌شود.
پیچد به دست وپای مگس دام عنکبوت
شهباز صید رشته آمال چون شود
هوش مصنوعی: مگس در دام عنکبوت گرفتار می‌شود و این نشان می‌دهد که تعهدات و آرزوهای بزرگ ممکن است انسان را به گرفتار شدن در مشکلاتی برساند که رهایی از آنها دشوار است.
شرط وصول، از دو جهان گذشتن است
این راه دور قطع به یک بال چون شود
هوش مصنوعی: برای دستیابی به هدف، باید از هر دو دنیای مادی و معنوی عبور کرد. این مسیر طولانی است و تنها با یک بال نمی‌توان به آن رسید.
روح فلک سوار مقید به جسم نیست
عیسی سوار مرکب دجال چون شود
هوش مصنوعی: روح آسمانی به جسم محدود نیست. چگونه عیسی می‌تواند سوار بر مرکب دجال شود؟
تا کشته بود بوقلمون رنگ، دانه ام
تا در ضمیر خاک مرا حال چون شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که بوقلمون رنگارنگی را کشتند، من هم دانه‌ای هستم که در دل خاک خوابیده‌ام و می‌خواهم ببینم حال من در آنجا چگونه خواهد بود.
از شرح دردهای نهان خامه عاجزست
یک ترجمان، زبان دو صدلال چون شود
هوش مصنوعی: قلم نمی‌تواند به خوبی از دردهای پنهان سخن بگوید؛ چه کسی می‌تواند در برابر این احساسات عمیق، همچون زبانی که بیش از دوصد نفر با آن سخن می‌رانند، صحبت کند؟
داغ جنون نمی رود از استخوان ما
از نقطه پاک قرعه رمال چون شود
هوش مصنوعی: عشق و جنون در وجود ما عمیقاً ریشه دوانده و از آن نمی‌توانیم رها شویم، حتی اگر به دنبال نشانه‌های روشنی باشیم که ما را به آرامش برساند.
نقش ونگار، خواب پریشان آینه است
دلهای ساده محو خط وخال چون شود
هوش مصنوعی: نقوش و طرح‌های زیبای آینه، خواب و خیال را به یاد می‌آورند. دل‌های ساده و بی‌آلایش از نگاه کردن به خطوط و خال‌ها و زیبایی‌ها سرمست و مشغول می‌شوند.
دل را ز ننگ اگر نکند عقل تربیت
سیمرغ عشق غافل ازین زال چون شود
هوش مصنوعی: اگر دل از شرم خود را اصلاح نکند، عقل چگونه می‌تواند روح عشق را تربیت کند؟ در این صورت، چنین شخصی که از عشق غافل است، مانند زالی خواهد بود که از ویژگی‌های نیکو و اصیل بی‌بهره‌ است.
در پیش صبح، شب نتواند سفید شد
ادبار پرده رخ اقبال چون شود
هوش مصنوعی: قبل از طلوع صبح، شب هرگز نمی‌تواند سفید شود، زیرا وقتی پرده‌های هستی کنار می‌روند، چهره‌ی خوشبختی نمایان می‌شود.
صائب فزود تشنگی شوق من ز وصل
آیینه سیر چشم ز تمثال چون شود
هوش مصنوعی: عطش شوق من برای وصال آنچه در آینه می‌بینم، بیشتر شده است. حالا که به تصویر نگاه می‌کنم، این احساس عمیق‌تر می‌شود.