غزل شمارهٔ ۴۲۵۰
می در پیاله کن که گل و لاله می رود
این کاروان چو شعله جواله می رود
از ره مرو به زینت دنیا کز این بساط
گوهر عنان گسسته تراز ژاله می رود
دلهای شب بنال که از چشم شور صبح
گرمی ز گریه واثر از ناله می رود
از اشتیاق روی تو نعلش در آتش است
هر شبنمی که بر ورق لاله می رود
از چرخ بد گهر به عزیزان نرفته است
ظلمی که بر لب تو ز تبخال می رود
از پاکدامنان نکند حسن احتراز
ماه تمام در بغل هاله می رود
از دل مجو قرار که آن خوش خرام را
پای در خواب رفته ز دنباله می رود
یک صبح اگر کند ز سر درد گریه ای
صائب سیاهی از جگر لاله می رود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می در پیاله کن که گل و لاله می رود
این کاروان چو شعله جواله می رود
هوش مصنوعی: شراب را در پیاله بریز که گل و لاله به سرعت در حال رفتن هستند. این جمعیت مانند شعلهای از آتش در حال حرکت است.
از ره مرو به زینت دنیا کز این بساط
گوهر عنان گسسته تراز ژاله می رود
هوش مصنوعی: به مسیر زیبا و فریبنده دنیا نرو، زیرا این زندگی مثل بساطی پر از جواهر است که به راحتی از دست میرود، مانند قطرههای باران که به زمین میافتند.
دلهای شب بنال که از چشم شور صبح
گرمی ز گریه واثر از ناله می رود
هوش مصنوعی: دلهای شب، از شدت ناراحتی بگویند که صبح با نگاه نگرانکنندهاش، گرمیاش را از اشکها و زخمهایی که از نالهها باقی مانده، میبرد.
از اشتیاق روی تو نعلش در آتش است
هر شبنمی که بر ورق لاله می رود
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و علاقهام به تو، هر قطرهای که بر روی گل لاله میافتد، مانند نعل اسب در آتش داغ و شعلهور است.
از چرخ بد گهر به عزیزان نرفته است
ظلمی که بر لب تو ز تبخال می رود
هوش مصنوعی: از سرنوشت بد، به عزیزان ظلمی رسیده که بر لب تو به خاطر تبخال نشان میدهد.
از پاکدامنان نکند حسن احتراز
ماه تمام در بغل هاله می رود
هوش مصنوعی: حسن از پاکدامنان دوری نمیکند، همانطور که ماه کامل در آغوش ابر مینشیند.
از دل مجو قرار که آن خوش خرام را
پای در خواب رفته ز دنباله می رود
هوش مصنوعی: از دل خود آرامش را نخواه که آن معشوق خوشحرکت، پا در خواب گذاشته و به آرامی به دنبال میرود.
یک صبح اگر کند ز سر درد گریه ای
صائب سیاهی از جگر لاله می رود
هوش مصنوعی: اگر یک صبح به خاطر درد و اندوهی گریهای بکنی، آنچنان که سیاهی از جگر گل لاله میریزد، نشان دهندهای عمق غم و اندوه توست.

صائب