گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۳۵

دولت ز دستگیری مردم بپا بود
فانوس این چراغ ز دست دعابود
هر غنچه واشود به نسیمی درین چمن
مفتاح قفل جود ز دست گدا بود
بازیچه نسیم شود کاسه سرش
هر دل که چون حباب اسیر هوا بود
پیکان دهن به خنده چو سوفار باز کرد
تا کی گره به کار من بینوا بود
شرم حضورچشم ز تردامنان مدار
آیینه را به چشم چه نور حیا بود
آماده شکست خودم زیر آسمان
چون دانه ای که در دهن آسیا بود
روزی درین بساط به بخت است واتفاق
ورنه شکر خوش است که رزق هما بود
شوید به آب تیغ ز دل زنگ زندگی
هر کس که چون قلم به سخن آشنا بود
در آتشم ز کشمکش عقل خام خود
آسوده آن سفینه که بی ناخدابود
صائب زخانقه به خرابات روی کن
کانجا شکسته ای که بود بوریا بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دولت ز دستگیری مردم بپا بود
فانوس این چراغ ز دست دعابود
هوش مصنوعی: دولت به کمک افراد جامعه برقرار است، مانند اینکه نور این چراغ به دعای مردم روشن شده است.
هر غنچه واشود به نسیمی درین چمن
مفتاح قفل جود ز دست گدا بود
هوش مصنوعی: هر غنچه‌ای که در این باغ به نسیم باز می‌شود، کلید قفل بخشش در دست گدا است.
بازیچه نسیم شود کاسه سرش
هر دل که چون حباب اسیر هوا بود
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند حباب در هوا باشد، سرش همانند کاسه‌ای است که نسیم آن را به بازی می‌گیرد.
پیکان دهن به خنده چو سوفار باز کرد
تا کی گره به کار من بینوا بود
هوش مصنوعی: یک تیرکمان با لبخند خود را به نمایش گذاشت و منِ بیچاره همواره در مشکلات گرفتار شدم.
شرم حضورچشم ز تردامنان مدار
آیینه را به چشم چه نور حیا بود
هوش مصنوعی: اگر حضورت را می‌بینم، شرمنده می‌شوم، پس در آینه نگاه نکن که چه نوری از حیا و خجالت در چشم‌هایم می‌تابد.
آماده شکست خودم زیر آسمان
چون دانه ای که در دهن آسیا بود
هوش مصنوعی: من خود را برای شکست پذیرفته‌ام، مانند دانه‌ای که درون آسیاب است و به زودی خرد خواهد شد.
روزی درین بساط به بخت است واتفاق
ورنه شکر خوش است که رزق هما بود
هوش مصنوعی: روزی در این زندگی به شانس و سرنوشت بستگی دارد و گرنه شیرینی زندگی به خوشی‌ای است که نصیب انسان می‌شود.
شوید به آب تیغ ز دل زنگ زندگی
هر کس که چون قلم به سخن آشنا بود
هوش مصنوعی: در دل هر کسی که با سخن و بیان آشناست، زنگار زندگی را می‌توان با آب تیغ سترد. این نشان می‌دهد که توانایی بیان و سخن گفتن، می‌تواند مشکلات و سختی‌های زندگی را از بین ببرد و دل را شفاف کند.
در آتشم ز کشمکش عقل خام خود
آسوده آن سفینه که بی ناخدابود
هوش مصنوعی: من در آتش جدال و کشمکش ناشی از عقل ناپخته‌ام آسوده‌ام، مانند آن کشتی که بدون ناخدا در دریا رها شده است.
صائب زخانقه به خرابات روی کن
کانجا شکسته ای که بود بوریا بود
هوش مصنوعی: به دلایلی که حاکی از ناپایداری و بی‌ثباتی جهان است، به مکان‌های خوش‌گذرانی و لذت بالاتر از مکان‌های خشک و بی‌روح برو؛ چرا که آنجا همواره حالتی خاص و جالب توجه دارد.