گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۳۲

چشم طمع ندوخته حرصم به مال هند
پایم به گل فرو شده از برشکال هند
چون موج می پرد دلم از بهر زنده رود
آبی نمی خورد دلم از بر شکال هند
ای خاک سرمه خیز به فریاد من برس
شد سرمه استخوان من از خاکمال هند
بوی ستاره سوختگی بر مشام خورد
روزی که دود کرد به مغزم خیال هند
سرمایه قناعت من لخت دل بس است
چشم طمع سیاه نسازم به مال هند
روزی که من برون روم از هند برشکال
با صدهزار چشم بگرید به خال هند
صائب به غیر خامه شکرفشان تو
امروز کیست طوطی شکر مقال هند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم طمع ندوخته حرصم به مال هند
پایم به گل فرو شده از برشکال هند
هوش مصنوعی: چشم به ثروت و مادیات دوخته‌ام، اما در عین حال از گل و زمین گره خورده‌ام و نمی‌توانم از آن جدا شوم.
چون موج می پرد دلم از بهر زنده رود
آبی نمی خورد دلم از بر شکال هند
هوش مصنوعی: دل من مانند موجی می‌پرد و از غم زنده‌رود به هیچ آب و جوی توجهی ندارد، حتی زیبایی‌های هند هم نمی‌تواند دل مرا شاد کند.
ای خاک سرمه خیز به فریاد من برس
شد سرمه استخوان من از خاکمال هند
هوش مصنوعی: ای خاکی که سرمه در آن پیدا می‌شود، به کمک من بیا! چرا که سرمه‌ای که استخوان‌های من را زینت داده از همین خاک هند به دست آمده است.
بوی ستاره سوختگی بر مشام خورد
روزی که دود کرد به مغزم خیال هند
هوش مصنوعی: در روزی که بخار فکر هند به ذهنم رسید، بوی سوختن ستارگان را احساس کردم.
سرمایه قناعت من لخت دل بس است
چشم طمع سیاه نسازم به مال هند
هوش مصنوعی: قناعت و رضایت من، خود دارایی ارزشمندی است؛ بنابراین، چشمانم را به ثروت‌های دور و دست‌نیافتنی، مثل مال و ثروت هند، نمی‌دوزم.
روزی که من برون روم از هند برشکال
با صدهزار چشم بگرید به خال هند
هوش مصنوعی: روزی که من از هند خارج شوم، تمام مردم با صد هزار چشم به خاطر نشانه‌ای که بر صورت من است، می‌گریند.
صائب به غیر خامه شکرفشان تو
امروز کیست طوطی شکر مقال هند
هوش مصنوعی: امروز هیچ‌کس غیر از تو نیست که با کلام شیرین و دلنشینش مانند طوطی هندوستان جذاب باشد و به خوشی‌های دلنشین بپردازد.

حاشیه ها

1393/06/05 00:09
پویان شهیدی

آنچه در مصراع دوم به صورت «بر شکال» نوشته شده، در واقع واژۀ «بَرْشْکال» است. برشکال یا بَرَسات به معنی «فصل بارانی هندوستان» است که از سانسکریت گرفته شده است. (رجوع کنید به لغتنامۀ دهخدا، ذیل واژۀ «برسات»)