غزل شمارهٔ ۴۲۲۳
گیرم نقاب دور ز سیمای او کنند
کو چشمی آنچنان که تماشای او کنند
در اولین نگاه به معراج می رسند
عشاق اگر نظاره بالای او کنند
مژگان به هم نمی زند از آفتاب حشر
چشمی که باز بر رخ زیبای او کنند
هر ساعتش به عمر درازی برابرست
عمری که صرف زلف دلارای او کنند
افتد کلاه عقل ز سر کاینات را
هر گه نظر به قامت رعنای اوکنند
لغزید پای عالمی از لطف ساعدش
ای وای اگر نظر به سراپای او کنند
حوران برآورند سر از روزن بهشت
بی پرده تا ز دور تماشای او کنند
در آتش است نعل دل داغ دیدگان
تا همچو لاله جای به صحرای اوکنند
پرگاروار هر دو جهان با دل دو نیم
جولان به گرد نقطه سودای او کنند
صائب عطیه ای است که کمتر ز وصل نیست
ما را اگر رها به تمنای او کنند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گیرم نقاب دور ز سیمای او کنند
کو چشمی آنچنان که تماشای او کنند
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است چهره او را بپوشانند، اما چشمی وجود دارد که به زیبایی و جاذبه او نگاه میکند و به تماشای او مینشیند.
در اولین نگاه به معراج می رسند
عشاق اگر نظاره بالای او کنند
هوش مصنوعی: عشاق در نخستین دیدار، اگر به جمال معشوق بنگرند، به اوج بلندی و کمال دست پیدا میکنند.
مژگان به هم نمی زند از آفتاب حشر
چشمی که باز بر رخ زیبای او کنند
هوش مصنوعی: چشمهای زیبای او مانند گلهای طبیعت، با نور آفتاب بازی نمیکنند و به هم نمیافتند، زمانی که هنگامی که کسی به چهره او نگاه میکند.
هر ساعتش به عمر درازی برابرست
عمری که صرف زلف دلارای او کنند
هوش مصنوعی: هر یک ساعت از وقت او معادل با عمری است که مردم برای زیبایی و جذابیت او صرف میکنند.
افتد کلاه عقل ز سر کاینات را
هر گه نظر به قامت رعنای اوکنند
هوش مصنوعی: وقتی به زیبایی و جذبه او نگاه میکنید، ممکن است عقل و درک انسان به طور موقت فراموش شود و تحت تأثیر جذبهاش قرار گیرد.
لغزید پای عالمی از لطف ساعدش
ای وای اگر نظر به سراپای او کنند
هوش مصنوعی: لطافت و مهربانی دست خداوند باعث شده که عالم به خود بیفتد، اما اگر کسی به زیباییهای او نگاه کند، اوضاع وخیم خواهد شد.
حوران برآورند سر از روزن بهشت
بی پرده تا ز دور تماشای او کنند
هوش مصنوعی: حوران بهشتی از روزنههای بهشت بیرون میآیند و بدون هیچ پردهای، به تماشای او میپردازند.
در آتش است نعل دل داغ دیدگان
تا همچو لاله جای به صحرای اوکنند
هوش مصنوعی: در دل دیدگان داغ و سوختگی وجود دارد، همچون گل لالهای که جای خود را در صحرا پیدا کرده است.
پرگاروار هر دو جهان با دل دو نیم
جولان به گرد نقطه سودای او کنند
هوش مصنوعی: دو عالم مانند پرگار میچرخند، و دلهای عاشق در گرد نقطهای که همان عشق اوست، به تلاش و حرکت ادامه میدهند.
صائب عطیه ای است که کمتر ز وصل نیست
ما را اگر رها به تمنای او کنند
هوش مصنوعی: عطیه و بخششی که به ما داده شده، اگرچه به اندازه وصال نیست، اما اگر ما را در آرزوی او بگذارند، کمتر از وصال نخواهد بود.